درس خارج : جهاد ابتدایی - جلسه 38

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۰ ق.ظ

جهاد ابتدایی - جلسه 38

تاریخ برگزاری جلسه: 1392/2/18
در بحث از آیات مربوط به جهات تا به حال آیاتی که دلالت بر مشروعیت جهاد ابتدایی دارد را خواندیم و تا اینجا روشن شد که ما آیاتی در قرآن کریم داریم که دلالت بر اصل مشروعیت جهاد ابتدایی دارد، یعنی آیاتی که خدا به مسلمان‌ها اجازه می‌دهد یا واجب می‌کند...



بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین



ادامه بررسی آیات دال بر مشروعیت جهاد ابتدایی؛
در بحث از آیات مربوط به جهات تا به حال آیاتی که دلالت بر مشروعیت جهاد ابتدایی دارد را خواندیم و تا اینجا روشن شد که ما آیاتی در قرآن کریم داریم که دلالت بر اصل مشروعیت جهاد ابتدایی دارد، یعنی آیاتی که خدا به مسلمان‌ها اجازه می‌دهد یا واجب می‌کند در شرایطی که ولو کفار هم به قتال ابتداء نکنند اما اینها بروند برای جهاد، فلسفه‌اش را هم از خود قرآن کریم استفاده کردیم و گفتیم منحصر به اعلاء کلمه‌ی توحید نیست.

یکی از نکاتی که در بحث‌های گذشته‌ به آن رسیدیم این است که در کلمات بزرگان می‌گویند جهاد ابتدایی فقط برای اعلاء کلمه‌ی توحید است، ما آیاتی خواندیم که نه، اغراض و اهداف دیگری هم در مورد جهاد ابتدایی مطرح است، ما به این نتیجه رسیدیم که قتل به عنوان یک واجب تخییری در مسئله‌ی جهاد ابتدایی مطرح است، اما اختیارش با حاکم مسلمین در همان زمان خودش است، به این نتیجه رسیدیم که اگر مشرکی پناه بخواهد تا هر مدتی که مصلحت باشد می‌شود به او پناه داد و در این زمان قتل او جایز نیست. اینها نکاتی بود که از این آیات تا به حال استفاده شده و نکات دیگری که دیگر نیازی به تکرار ندارد.

بررسی چند طائفه از آیات معارض با آیات دال بر جهاد ابتدایی و تبیین کیفیت جمع آنها؛
اما در قرآن کریم آیات دیگری هم داریم که چه بسا از این آیات استفاده می‌شود که با این آیاتی که تا به حال خواندیم (قاتلوا المشرکین) «فاقتلوهم» سازگاری ندارد و باید ببینیم کیفیت جمع بین این آیات و آیاتی که تا به حال خواندیم چیست؟ در بعضی از آیات مسئله‌ی «القاء سلم» مطرح است و اینکه اگر مشرکین پیشنهاد صلح دادند خدا برای شما مسلمان‌ها علیه آنها سبیلی را قرار نداده.

الف. بررسی آیه 90 و91 مبارکه نساء: سلطنت مسلمین بر مشرکین تنها در مواردی است که ایشان بنای جنگ با مسلمین دارند نه بنای صلح؛

در سوره مبارکه نساء آیه 91 خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: (سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ کُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیهَا) که ما به مناسبت کلمه (الْفِتْنَةِ) قبلاً همین آیه را شاهد قرار دادیم بر اینکه مراد از (الْفِتْنَةِ)، شرک است، (کُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَیُلْقُوا إِلَیْکُمْ السَّلَمَ وَیَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمآیه می‌فرماید (فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ)، اگر اینها کناره‌گیری نکردند شما را، اگر اینها کنار نگرفتند از شما، یعنی آمدند به جنگ شما، (وَیُلْقُوا إِلَیْکُمْ السَّلَمَ) یعنی «إن لم یلقوا إلیکم السلم»، سلم و صلح را با شما مطرح نکردند و القاء صلح نکردند (وَیَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ) یعنی «لم یکفّوا ایدیهم» (فخذوهم واقتلوهم حیث ثقفتموهم)، یعنی گرفتنِ اینها و کشتن اینها آنجایی است که ( لم یعتزلوکم)، آنجایی است که «لم یلقوا إلیکم السلم»، آنجایی که «لم یکفّوا ایدیهم»، اگر این کار را کردند (وَأُوْلَئِکُمْ جَعَلْنَا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً مُبِیناً) این افرادی که بنای جنگ با شما دارند و بنای صلح ندارند ما بر شما مسلمان‌ها علیه اینها سلطنت قرار می‌دهیم.

البته در آیه 90 تصریح دارد می‌فرماید: (فَإِنْ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمْ السَّلَمَ) یعنی مفهوم این آیه‌ی 91 به صورت منطوقی در آیه‌ی 90 ذکر شده می‌فرماید (فَإِنْ اعْتَزَلُوکُمْ) اگر از شما مسلمان‌ها کناره‌گیری کردند، ‌عزلت اختیار کردند یعنی جنگ نکردند، کناره گرفتند و با شما جنگ نکردند (وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمْ السَّلَمَ) ، پیشنهاد سلم و سلامتی و صلح و سازش دادند: (فَمَا جَعَلَ اللهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً) اصلاً تصریح می‌کند که (فَمَا جَعَلَ اللهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً) مای نافیه است خدا به نفع شما بر ضرر اینها دیگر سبیلی را قرار نداده، یعنی آن آیه بعد که ما به صورت مفهومی از آن می‌فهمیم این آیه هم به صورت منطوقی، می‌گوید اگر مشرکین پیشنهاد صلح دادند و دیگر جنگ نکردند شما بر آنها سبیلی ندارید.

تبیین موضوع آیات 90 و 91 نساء: موضوع این آیات در مواردی است که مشرکین اعلام صلح نمایند؛
ما باشیم و ظاهر آیه باید بگوئیم این آیات در جایی است که (وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمْ السَّلَمَ) یعنی مشرکین صریحاً پیشنهاد صلح را دادند، گفتند ما کاری به کار شما مسلمان‌ها نداریم ما با شما جنگ نمی‌کنیم یعنی موضوع این آیات در جایی است که اعلام می‌کنند صلح را و اعلام می‌کنند عدم قتال را و در نتیجه باز با آن آیاتی که مشرکین چیزی نمی‌گویند، القاء سلم نکردند و جنگ هم نمی‌کنند، یک مقداری موضوعاً با آن تفاوت پیدا می‌کند.

بررسی یک سؤال: آیا آیات 90 و 91 نساء، بر طریقیت القاء سلم دلالت دارد؟
حال آیا ما بگوئیم این مقدار تفاوت هست یا از این آیات بگوئیم القاء سلم طریقیّت دارد آنچه که هست اینست که بالفعل جنگ نکنند، آیا می‌شود از این آیات بگوئیم که این القاء سلم خصوصیّتی ندارد و بالفعل اینها با شما جنگ نکنند.

تبیین جواب از منظر مختار: تکرار منطوق و مفهوم القاء سلم، مفهم موضوعیت داشتن القاء سلم در این آیات است؛

جواب این است که این خلاف ظاهر است، ظاهرش این است که این موضوعیّت دارد و لذا در دو تا آیه هم تکرار شده،

ب. بررسی آیه 61 انفال: در صورت القاء سلم توسط مشرکین، دیگر مسلمین سلطنتی بر مشرکین ندارند؛

حالا ما هنوز با این آیات کار داریم. باز راجع به سلم در آیه‌ی 61 سوره مبارکه انفال آمده (وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ) اگر مشرکین تمایل برای صلح پیدا کردند (فَاجْنَحْ لَهَا) یعنی اگر دیدی در اینها تمایل سلم است، که البته بین (جَنَحُوا لِلسَّلْمِ) و (وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمْ السَّلَمَ) فرق وجود دارد، زیرا (جَنَحُوا) یک مرتبه‌ی ضعیف‌تر از آن است یعنی شما احساس کردید که اینها می‌خواهند با شما صلح و سازش داشته باشند (فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) در اینجا می‌گوید (وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا) ، در آن آیه می‌گوید (فَإِنْ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً)، یعنی اگر می‌گوید القاء سلم کردند دیگر مسلمان‌ها سلطنت و سبیلی بر کفار ندارند در این فرض و مفهوم آیه‌ی 91 نساء را هم مطرح کردیم.

بررسی نسبت آیات دال بر القاء سلم با آیات دال بر جهاد، ضمن چهار احتمال؛
این‌جا یک طایفه‌ی از آیات است که باید این را مورد بحث قرار بدهیم؛ آیاتی که دلالت دارد اگر مشرکین القاء سلم کردند و جنگ نکردند مسلمان‌ها حقّ جنگ کردن با اینها را ندارند، این آیات چه نسبتی با آیات سوره توبه، آیات سوره‌های دیگری که ما از آن مسئله‌ی جهاد ابتدایی را استفاده کردیم (و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه)، (فاقتلوهم حیث وجدتموهم)، (قَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّةً)، چه نسبتی با این آیات پیدا می‌کند. اینجا مجموعاً در کلمات سه احتمال آمده استکه ما باید ببینیم این چهار احتمال آیا درست است یا خیر؟

احتمال اول: نسخ آیات سلم به آیات جهاد؛
مسئله‌ی نسخ است، یعنی این آیاتی که امروز خواندیم آیات سلم منسوخ به آیات برائت است.

احتمال دوم: مساله تدریجیت در نزول آیات؛
همان مطلبی که ما مکرر گفتیم آیات جهاد تدریجاً مشروع شد لذا تنافی بین اینها وجود ندارد. این آیات سلم مال زمان‌های ابتدایی است اما بعد که مسئله‌ی فتح مکه مطرح شد آنجا دارد(فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ) ما بیائیم مسئله‌ی تدریجیّت را مطرح کنیم.

احتمال سوم: آیات سلم مطلق و آیات جهاد مقید؛
اینکه بیائیم اینجا قاعده‌ی اطلاق و تقیید را مطرح کنیم.

احتمال چهارم: وجود اختلاف موضوعی بین آیات سلم و جهاد به دو کیفیت.
این است که بگوئیم بین این آیات و آیات جهاد ابتدایی اختلاف موضوعی وجود دارد، منتهی این اختلاف موضوعی ممکن است دو کیفیت برایش ذکر شود، باید ببینیم کدام یک از این دو کیفیت درست است.

بررسی احتمالات چهارگانه پیرامون تعارض آیات صلح و جهاد؛
پس ما آیات جهاد را خواندیم این آیاتی که مربوط به سلم است به حسب ظاهر این آیات می‌گوید اگر مشرکین القا و پیشنهاد صلح دادند و جنگ نکردند شما هم حق ندارید با ایشان جنگ کنید.

بررسی احتمال اول از منظر عامه و خاصه؛
حالا روی احتمال اول مسئله نسخ را مطرح می‌کنیم؛ در این زمینه دو نظریع قابل توجه است که عبارتند از:

الف. تبیین نظریه اکثر اهل سنت: آیات سلم، منسوخ به آیات جهاد است؛
اینجا کثیری از مفسرین عامه مثل ابن عباس، قتاده، ابن مسعود، ‌اینها گفته‌اند که اینجا مسئله‌ی نسخ در کار است، یعنی آیات سوره‌ی برائت در سال نهم هجرت نازل شده، در قضیه‌ی فتح مکه نازل شده، این آیه‌ی 61 انفال که خواندیم سوره‌ی انفال مربوط به قضیه‌ی جنگ بدر است، در اوایل اسلام است، بگوئیم این آیات سوره‌ی برائت نسبت به این آیات انفال و نساء ناسخه است. ابن عباس می‌گوید «إن آیة النساء منسوخةٌ بآیة البرائة» آیه‌ی نساء همین آیه‌ی 90 و 91 است. ابن عباس در دنباله‌ی کلامش می گوید «و آیة الانفال منسوخة بآیة السیف»، آیه‌ی سیف آیه‌ی 29 سوره مبارکه توبه است (قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللهُ وَرَسُولُهُ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنْ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ) آیه مربوط به اهل کتاب است ما هم آیات کتاب را فعلاً مربوط به مشرکین خواندیم، ابن عباس می‌گوید آیه 61 سوره انفال منسوخ به این آیه‌ی سیف است.

ب. تبیین نظریه برخی از امامیه: آیات سلم، منسوخ به آیات جهاد است؛
مسئله‌ی نسخ اختصاص به اهل سنت ندارد و در تفسیر علی بن ابراهیم قمی(قده) نیز این مطلب آمده است، آنجا ایشان می‌گوید: «کانت سیرة رسول الله(ص) قبل نزول سورة البرائة أن لا یقاتل إلا من قاتله»، اصلاً جزء سیره‌ی پیامبر(ص) نقل می‌کند که رسول خدا(ص) روش‌شان بر این بود که اگر کسی با ایشان جنگ می‌کرد با او می‌جنگید «و لا یحارب إلا من حاربه و أراده و قد کان نزل علیه فی ذلک من الله عزوجل فإن اعتزلوهم» این آیه 91 نساء در این مورد است. «فکان رسول الله(ص) لا یقاتل أحداً قد تنهی عنه واعتزله»، کسی که از پیامبر(ص) کناره‌گیری کرده بود و کاری به پیامبر(ص) نداشت، پیامبر(ص) هم کاری به او نداشت «حتّی نزلت علیه سورة البرائة و امر الله بقتل المشرکین من إعتزله و من لم یعتزله، إلا الذین قد کان عاهدهم رسول الله یوم فتح مکه إلی مدةٍ» که در روز فتح مکه پیامبر(ص) تا یک مدتی با یک عده‌ای عهد بست، یکیش «منهم صفوان بن امیّه، سهیل بن عمر». لذا در تفاسیر خودمان هم این مطلب آمده که وقتی ایشان اینطور می‌گوید به این معناست که آیه‌ی برائت ناسخ این آیه سوره‌ی نساء و آیه‌ی سوره‌ی انفال است.

بررسی مناقشه محقق خویی(قده) بر احتمال اول: آیات 90 و 91 نساء مربوط به منافقین و مرتدّین است نه مشرکین، تا با آیات جهاد نا سازگاری باشد و مساله نسخ مطرح باشد؛

حال آیا مسئله‌ی نسخ در ما نحن فیه درست است یا نه؟ ما قبلاً یک فرمایشی را از مرحوم آقای خوئی(قده) نقل کردیم، ایشان معتقدند اکثر مواردی که اهل سنت در تفاسیرشان گفتند نسخ وجود دارد، ایشان معتقدند حرف باطلی است. ایشان از تمام موارد، یک یا دو مورد مسئله‌ی نسخ را قبول می‌کنند و الا در تمام موارد می‌آورند 35 یا 36 مورد در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» می‌آورند و می‌فرمایند: اینجا مسئله‌ی نسخ وارد نشده است مثلاً در مورد همین آیاتی که الآن خواندیم از سوره‌ی نساء یعنی آیات90 و 91 نساء مرحوم محقق خوئی(قده) می‌فرمایند: ما اگر آیات قبل را ملاحظه کنیم این آیات مربوط به مشرکین نیست، بلکه مربوط به منافقین و مرتدین است، یعنی این (فإن جنحوا للسلم فاجنح لها) در انفال یا (فإن اعتزلوکم فلم یقاتلوکم) («فإن لم یعتزلوکم و یلقوا الیکم السلم) ایشان می‌فرماید آیات قبل را ببینید، آیات قبل مربوط به مشرکین نیست و بحث جهاد ابتدایی در مورد مشرکین است. آیات قبل از آیه 88 شروع می‌کنم (فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللهُ أَرْکَسَهُمْ بِمَا کَسَبُوا أَتُرِیدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللهُ) آیه مربوط به منافقین است؛ چه این‌که خدای تبارک و تعالی به مسلمان‌ها و رسول خدا(ص) می‌فرماید: شما می‌خواهید اینها را هدایت کنید، کسانی را می‌خواهید هدایت کنید که خدا اینها را گمراه کرده (وَمَنْ یُضْلِلْ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً، وَدُّوا) این منافقین (لَوْ تَکْفُرُونَ) همانطور که خودشان کافر شدند دنبال این هستند که شما را هم کافر کنند (کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّى یُهَاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ) اگر اینها اسلام را رها کردند، اگر از این منافقین دست از اسلام برداشتند(حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیّاً وَلَا نَصِیرا) بعد دو تا استثنا می‌کند (إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ) مگر آن منافقین یا مرتدّینی که بروند در یک قبیله و قومی که بین این قبیله و شما اهل و پیمانی هست (بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ) این یک استثناء (أَوْ جَاءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقَاتِلُوکُمْ أَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ) یا آمدند پیش شما گفتند نه، ما نمی‌خواهیم با شما جنگ کنیم بعد می‌فرماید (وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ) شاهد این است (الذین یصلون) چه کسانی هستند؟ همین مرتدین از منافقین هستند، جاءوکم مرتدین از منافقین است. پس از کلام محقق خوئی(قده) استفاده می‌شود که این آیه به خوبی دلالت دارد بر لزوم قتل مرتد، وقتی می‌فرماید «فإن تولّوا) اگر این منافقین انکار کردند بالأخره اسلام را قبول نکردند (فخذوهم واقتلوهم حیث وجدتموهم)، این ضمیرها همه به اینها برمی‌گردد، بعد هم (ولو شاء الله لسلطهم علیکم فلقاتلوکم) بعد دارد (فإن اعتزلوکم) یعنی همین مرتدین از منافقین، دیگر به مشرکین نمی‌خورد، یعنی منافقین. بعد در آنجا دارد«(القوا إلیکم السلم) این مربوط به منافقین است.

پس این آیات 90 و 91 سوره نساء که مربوط به القاء سلم است مربوط به مشرکین نیست تا با آیات جهاد ابتدایی سازگاری نداشته باشد و مسئله‌ی نسخ بخواهد مطرح باشد، این مربوط به منافقین و مربوط به مرتدّین است. این مطالب را در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» صفحه 340 ببینید.

جلسه آتی: بررسی صحت نظریه محقق خویی(قده)؛
البته برای اینکه بیبنیم فرمایش محقق خویی(قده) درست است یا نه؟ باید شأن نزول این آیات سوره‌ی نساء را ببینید، آیا با توجه به شأن نزول آیات و مراجعه به کتاب «التبیان فی تفسیر القرآن» شیخ طوسی(قده) و کتاب «مجمع البیان» شیخ طبرسی(قده) این موضوع قابل تصدیق است یا خیر؟

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین



 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی