اخلاق نظامی - مبانى شهادت طلبى
پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ق.ظ
مبانى شهادت طلبى
شهادتطلبى بر مبناى سلسله اصول فکرى و عملى استوار است و تنها کسانى مىتوانند به این ویژگى ارزشمند دست یابند، که پایههاى به وجود آمدنِ آن را مستحکم ساخته باشند. آن پایهها عبارتند از:
1- ایمان مذهبى: گر چه هر نوع باور علمى و عقلى براى انسان در ابعاد اخلاقى و روانى آثار گوناگونى را در پى دارد، ولى هیچ یک از آنها چون ایمان، تحوّل آفرین نیست.
ایمان مذهبى، تنها عاملى است که مىتواند بشر را چنین ژرف متأثر سازد و به زندگانى او بهجت و تحرّک بخشد و جهتى درست و سازنده دهد و در ضمیرش انقلابى ایجادکند و به وى امنیت درونى و عشق و امید ارزانى کند و اضطرابها و نگرانىها و دلهرهها را از او بزداید.
ایمان مذهبى، روابط اجتماعى افراد و جوامع را استحکام مىبخشد و افق دید انسان را وسعت مىدهد و دنیا و آخرت را در امتداد یکدیگر به تصویر مىکشد، آدمى را از بىهدفى نجات داده، در برابر خدا مکلّف و مسؤول مىسازد، راه تکامل واقعى را، که همان قرب الى اللّه است، به او نشان مىدهد و دنیاى گذراى مادّى را در نظرش خوار و بى مقدار مىسازد. در نتیجه، پذیرفتن مرگ را براى او همچون عبور از یک پل، ساده و آسان مىنماید و چنین کسى مرگ را مانع و حجابى بین خود و محبوبش مىبیند و به تعبیر امام على علیه السلام:
«هر نفسى که بر مىآورد گامى به سوى مرگ برمى دارد.
و باکى ندارد که به مرگ برسد و یا مرگ به سراغ او بیاید و این وعده محتوم و قطعى خداوند است:
«مَنْ کان یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَانَّ اجَلَ اللَّهِ لَاتٍ»
هر کس که به دیدار خداوند امیدوار باشد، [بداند که] وقت [دیدار] خداوند به یقین آمدنى است.
حضرت امامحسین علیه السلام در روز عاشورا پس از نماز صبح، خطابه کوتاهى ایراد نمود وفرمود:
اندکى صبر و استقامت کنید، مرگ جز پلى نیست که شما را از ساحل درد و رنج به ساحل سعادت و کرامت و بهشتهاى وسیع عبور مىدهد.
2- شایستگى عملى: شهادتطلبى، جایگاه رفیعى است که نیل به آن، براى هر کس به سادگى ممکن نیست. انسان مؤمن براى آنکه بتواند به این مرتبه از اعتلاى روحى برسد که کشته شدن در راه معبود را چون شربتى گوارا تلقّى کند، لازم است پیشاپیش، خود را براى پذیرش مرگ آماده کند، بدین معنا که در انجام وظایف و واجبات و پرهیز از معاصى و محرمات بکوشد که هر لحظهاى که اجلش فرا رسید، براى آینده پس از مرگ خود احساس نگرانى نکند و مرگ را چون جان شیرین در برگیرد؛ چنان که حضرت على علیه السلام مىفرماید:
«فَاتَّقُوا اللَّهَ عِباداللَّهِ وَ بادِرُوا اجالَکُمْ بِاعْمالِکُمْ»
اى بندگان خدا از [نافرمانى] خدا بپرهیزید و با اعمال نیک خود بر اجلهایتان پیشى گیرید.
حضرت امام سجّاد علیه السلام نیز مىفرماید:
«انَّمَا الْاسْتِعْدادُ لِلْمَوْتِ تَجَنُّبُ الْحَرامِ وَ بَذْلُ النَّدى فِى الْخَیْرِ»
آمادگى براى مرگ، پرهیز از کارهاى حرام و دست و دل باز بودن در نیکوکارى است.
عمل شایسته و خداپسندانه، به تدریج انان را به خالق خود نزدیک و به دیدارش ترغیب مىکند تا به مرحلهاى مىرسد که متاعى بهتر از جان ندارد که به خالق خود هدیه کند. چنین افرادى حیات خود را در راه کسب رضوان ابدى الهى هدیه مىکنند و این همان حقیقتى است که امام على علیه السلام به آن توصیه کرده مىفرماید:
«وَ ابْتاعُوا ما یَبْقى لَکُمْ بِما یَزُولُ عَنْکُمْ»
آنچه را براى شما پایدار خواهد ماند، به بهاى آنچه که از شما جدا مىشود، بخرید.
وقتى با کسب شایستگىهاى عملى مسأله مرگ براى آدمى حل شود او شایستگى گام برداشتن در میدانى وسیعتر (شهادتطلبى) را مىیابد و چون به آسانى به اجل طبیعى و مرگ محتوم خویش راضى شود شایسته آن مىگردد تا درباره شهادت بیندیشد.
امام على علیه السلام در این باره مىفرماید:
«وَ اللَّهِ لَابْنُ ابى طالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ امِّهِ»
به خدا سوگند! که علاقه فرزند ابوطالب به مرگ بیش از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر است.
امام حسین علیه السلام در هنگام خروج از مکّه ضمن خطابهاى مىفرماید:
وَ ما اوْلَهَنى الىَ اشْتِیاقِ اسْلافىِ اشْتِیاقَ یَعْقُوبَ الى یُوسُفَ»
و من به دیدار نیاکانم آن چنان اشتیاق دارم [درست] مانند اشتیاق یعقوب به دیداریوسف.
3- بینش و درک صحیح: معرفت و بصیرت قلبى، افراد را از خرافات، جمود فکرى و تعصّب کورکورانه دور نگه مىدارد. از این رو، اگر روحیه شهادتطلبى با بینش و آگاهى همراه نباشد، ممکن است به نیروى توفندهاى زودگذر و باطل گرا مبدّل شده انسان را در مجارى باطل قرار دهد. اگر عمل شایسته با بینش و معرفت کامل انجام نگیرد، انقیاد قلبى در شخص حاصل نمىشود. تجربه تاریخى ثابت کرده آنجا که علم و معرفت نیست، ایمان مؤمنان نادان، وسیلهاى مىشود در دست منافقان زیرک که نمونهاش را در مورد خوارج صدر اسلام و روزهاى بعد به گونههاى مختلف دیدیم و هنوز هم شاهدیم. آنها هم ایمان مذهبى داشتند و هم اهل تهجّد و قرآن بودند، ولى چون در دین خود بصیرت کامل نداشتند، شهادت را در میدان جنگ با امیرمؤمنان مىجُستند؛ چرا که در باورهاى مکتبى خود به مرحله یقین نرسیده بودند. امام باقر علیه السلام مىفرماید:
«وَ لا نُورٌ کَنُورِ الْیَقینِ»
نورى همانند نور یقین وجود ندارد.
این گروه ره گُم کردگانى بودند که در دل تاریکى «شاهراه» مىجُستند.
امامصادق علیه السلام مىفرماید:
«الْعامِلُ عَلى غَیْرِ بَصیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلى غَیْرِ الطَّریقِ فَلا تَزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ الَّابُعْدًا»
آن که کارى را بدون بصیرت [و آگاهى لازم] انجام دهد، همانند کسى است که در بیراهه گام نهد. که تند رفتنِ او جز دور شدن (از مقصد) نتیجه دیگرى ندارد.