چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۲ ق.ظ
مقدمه
شاید این ضرب المثل را بارها شنیده و
بکار برده ایم، وقتی کسی که از افتخارات قدیمیش حرف می زند که حالا آنها را
بی اعتبار نموده، می گویند: بودم بودم حساب نیست، هستم هستم حساب است. در
جنگ جمل شاید طلحه و زبیر با افتخار به پیشینه ی درخشان خود، عمل خود را
در مقابل حضرت علی (علیه السلام) توجیه می نمودند، ولی آن گذشته دیگر در
کار نبود و جنگ و فتنه و امام ستیزی جای آن را گرفته بود.
آنان بصیرت خود را از دست داده بودند.
طلحه
و زبیر گر چه اولین کسانی بودند که با امیر المومنین (علیه السلام) بیعت
نمودند، ولی حالا دیگر که در مقابل آن حضرت گستاخانه قرار گرفته بودند،
بصیرت خود را از دست داده بود. «وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا
یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا
یُبْصِرُونَ؛[اعراف/168]و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را
نمىشنوند! و آنها را مىبینى (که با چشمهاى مصنوعیشان) به تو نگاه
مىکنند، اما در حقیقت نمىبینند!».
تواریخ می نویسند:
علی(علیهالسلام) از نزدیکبا طلحهو زبیر سخنگفتو بهزبیر، کهاو را
نصیحتپذیرتر میدانست، حدیثیاز پیغمبر را یادآوریکرد و زبیر تأیید کرد و
گفتاگر اینرا بهیاد داشتم، بهاینراهنمیآمدم، بهخدا هرگز با تو
نمیجنگم. آنگاهبهعایشهگفتکهمیخواهد جنگرا ترککند، اما عبداللّه
بنزبیر بهپدر گفت، کهایندو لشکر را باهمروبهرو کردهایو
حالکهبهروییکدیگر شمشیر کشیدهاند، میخواهیآنانرا رها کنی؟ تو
پرچمهایپسر ابیطالبرا دیدهایکهبهدستجواناندلیر استو
بیمناکشدهای. زبیر نیز، بهاصرار عبداللّه، کفارهقسمخود را با آزاد
کردنبندهایداد. [2]
طلحه و زبیر در جنگ جمل، بصیرت خود را از دست
داده بودند و گویا علی (علیه السلام) را نمی دیدند، طلحه که در جنگ کشته
شد؛ زبیر هم گر چه دست از جنگ کشید ولی بصیرت لازم را نداشت و به کناری
رفت، با این کار بر گذشته ی درخشان خود، خط بطلان کشید.
البته زمانی
هست انسان ماهیتش را از دست نداده ولی کارآیی و برو بیای قبلی را ندارد،
اینجا باید گفت از اسب افتاده ولی از اصل نیفتاده، اما بحث ما در مورد
کسیست که از اصل هم افتاده و ماهیت خود را عوض نموده است مثل طلحه و زبیر
خدا ما را کمک کند که اگر از اسب هم افتادیم از اصل نیفتیم.
نتیجه گیری
طلحه و زبیر گر چه از اولین بیعت کنندگان با علی (علیه السلام) بودند؛ ولی با عدم بصیرت، وارد جنگ بر ضد آن حضرت شدند.
آنها با این کار خود، گذشته ی خود را تباه نموده و ضرب المثل " بودم بودم حساب نیست، هستم هستم حساب است" را عینیت بخشیدند.
پی نوشتها
[1] ترجمه مکارم، ص176
[2] احمد بنیحییبلاذری، انسابالاشراف، ج۲، ص۱۸۱ـ۱۸۲، چاپمحمود فردوسالعظم، دمشق۱۹۹۶ـ