چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟
پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ق.ظ
پس از فتح خرمشهر برای نخستین بار در جلسهی مسئولان و فرماندهان با
امام، اتمام یا ادامه جنگ مورد بحث و بررسی قرار گرفت... دو ایدهی متفاوت
وجود داشت؛ براساس رویکرد اول چنین تصور میشد که با شکست عراق و آزادسازی
مناطق اشغالی دیگر ادامهی جنگ ضرورتی ندارد. در رویکرد دوم، چنین استدلال
میشد که ایران باید منطقهایی مهم از خاک عراق را در اختیار بگیرد تا از
موضع برتر، عراق و حامیانش را برای تأمین خواسته ایران متقاعد نماید.
رفتار
عراق و امریکا پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ ذهنیت و تصوراتی را در مردم
و مسئولان به وجود آورده بود که آثار زیادی در نحوهی
[ صفحه 204]
مقاومت
در برابر تجاوز عراق و پس از آن آزادسازی مناطق اشغالی و سپس در
تصمیمگیری پس از فتح خرمشهر بر جای نهاد. در حالی که موجودیت نظام و
انقلاب بر اثر جنگ تهدید شده بود. سازمان ملل در واکنش به تجاوز عراق از
این کشور حمایت کرد و همین امر اعتماد ایرانیان را به این سازمان سلب کرد.
پس از فتح خرمشهر این باور و اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران که شامل
محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقبنشینی کامل عراق بود
تأمین شود. ضمن اینکه نگرانی امریکا از پیروزی ایران و سقوط عراق به تهدید
ایران منجر شد و متقابلا حمایت و کمکهای اطلاعاتی به عراق آغاز شد و این
تحول بیان کنندهی این معنا بود که امریکا و سایر قدرتها به پذیرش موقعیت
برتر ایران و شکست عراق مایل نخواهند بود و در نتیجه، تمهیداتی را علیه
ایران به کار خواهند گرفت. امام خمینی برای نخستین بار پس از عملیات فتح
المبین نگرانی خود را بیان کرد: «چیزی که امروز به آن مبتلا هستیم و ممکن
است. برای ما پیش آید قضایایی است که بعد از پیروزی جنگ برای ما ممکن است،
پیش بیاید. امریکا معلوم نیست به این زودی طمعش را از این کشور قطع کند...
از این جهت ما باید خودمان را برای مقاومت مهیا کنیم.» [485] .
فضای
ذهنی تصمیمگیرندگان متأثر از دو مسئله بود: نخست، پیروزیهای ایران بر
عراق پیامدهای احتمالی داشت که از جمله سقوط صدام بود و دیگری اهداف و
ماهیت سیاست امریکا و مجامع بینالمللی در برابر پیروزی ایران بود؛ در
نتیجه، هنگام تصمیمگیری این نگرانی وجود داشت که خواستههای ایران نادیده
گرفته شود. با این برداشت این نظریه شکل گرفت که با توجه به برتری ایران بر
عراق یک منطقهی مهم از خاک عراق تصرف شود تا با اتکای بر آن خواستههای
ایران از موضع برتر تأمین شود. امام خمینی پرسشهایی را طرح کردند که
سرانجام با ارائه دلایل نظامی و سیاسی توافق و اجماع لازم برای تصرف منطقه
شرق بصره حاصل شد.
[ صفحه 205]
علت ادامهی جنگ پس از فتح
خرمشهر برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی و ماهها پس از اتخاذ این تصمیم و
اجرای عملیاتهای مختلف شامل رمضان، محرم، مسلم بن عقیل و غیره مطرح شد.
بعدها نقد و بررسی این موضع در جزوهی جنگ و صلح در سال 1363 منتشر شد. علت
مطرح کردن این سؤال ظاهرا طولانی شدن جنگ و ناکامی در برخی از عملیاتها
بود. حال آنکه در واقع نهضت آزادی و بسیاری از گروههای سیاسی ادامهی جنگ
را عامل مؤثری در انسداد سیاسی ارزیابی میکردند و از این منظر پایان دادن
به جنگ را ضروری میدانستند و با نقد مسئولان و تصمیم گیرندگان و نیز
تصمیمات اتخاذ شده، دنبال میکردند.
هماکنون تکرار پرسش در مورد علت
ادامهی جنگ پس از فتح خرمشهر، آن را به یکی از مهمترین پرسشها تبدیل
کرده است ولی در کالبدشکافی آن و با در نظر گرفتن فضا و شرایط تصمیمگیری
به نظر میرسد این پرسش به نحو مناسبی طرح نشده است. در واقع با در نظر
گرفتن کلیه ملاحظات و عوامل مؤثر در تصمیمگیری برای ادامهی جنگ این پرسش
غلط است و اساسا باید موضوع را این گونه مورد پرسش قرار داد که چرا فتح
خرمشهر به یک پیروزی استراتژیک تبدیل نشد؟
در صورتی که با پیروزی
عملیات رمضان پس از فتح خرمشهر، جنگ به پایان میرسید، آیا از علل ادامهی
جنگ سؤال میشد؟ این موضوع نشان میدهد مطرح کردن پرسش از علت ادامهی جنگ
پس از فتح خرمشهر اساسا متأثر از ملاحظات سیاسی به جای نگرش نظامی -
استراتژیک و بیشتر متأثر از نتایج است تا براساس شرایط. این مشکل برای بوش،
رئیس جمهور وقت امریکا، پس از جنگ با عراق به نحو دیگری به وجود آمد؛ مردم
عراق پس از شکست ارتش کشورشان در کویت قیام کردند و بوش با توجه به این
مسئله سیاست ساقط کردن صدام رها کرد تا صدام متکی بر ارتش قیام مردم را
سرکوب کند. علت این تصمیم نگرانی امریکا از سقوط صدام و پیروزی انقلاب
[ صفحه 206]
اسلامی
در عراق بود. چنان که بعدها گفته شد امریکاییها تصور میکردند بعدها
براندازی صدام امکانپذیر است ولی در عمل تداوم حضور صدام در رأس قدرت و
ناتوانی امریکا برای حذف صدام سبب شد که برخی از محافظهکاران و دمکراتها
به بوش انتقاد کنند که از فرصت مناسب برای سرنگونسازی رژیم عراق استفاده
نکرده است. [486] .
با این توضیحات مشخص میشود که پرسش از ادامهی جنگ
متأثر از چه ملاحظاتی بوده و در عین حال چه کاستیهایی دارد. ضمن اینکه
رابطهی پرسشها با اهداف و اغراض سیاسی، نقد و حتی پاسخ آن را دستخوش
تغییر کرده است، چنان که اکبر گنجی در نقد تصمیمگیری برای ادامهی جنگ پس
از فتح خرمشهر، به این موضوع از جنبهی خسارتهای مالی و انسانی جنگ توجه
میکند. - [487] تبعات این نقد حتی دوستان و همفکران آقای گنجی را به واکنش
وادار ساخت. آقای هاشمی رفسنجانی نیز چند روز بعد، در سخنانی به اظهارات
آقای گنجی پاسخ داد: «اینهایی که الان حرف میزنند دنبال این هستند ما
اسراری که گاهی منافع دشمن را تأمین میکند مطرح کنیم. حتی قویترین کشورها
و دولتها اسناد و اسرار امنیتی خود را پس از گذشت سالهای طولانی منتشر
میکنند. من هیچ وقت اطلاعاتی را که منافع ملت، کشور و انقلاب را ضایع
میکند، مطرح نمیکنم.» [488] .
فارغ از این ملاحظات و پس از گذشت هجده
سال از زمان تصمیمگیری پس از فتح خرمشهر این پرسش را میتوان مطرح کرد که
ایران اساسا چه گزینههایی در برابر خود داشت؟ آنچه انجام شد آیا بهترین
گزینه بود؟ برای پاسخ به این پرسش باید علاوه بر نگرانیها و تصورات و
ذهنیاتی که وجود داشت به خواستههای ایران و موانع برای تأمین آنها توجه
کرد.
جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از تجاوز عراق به ایران و تردد
هیئتهای صلح خواستههای خود را که شامل عقبنشینی عراق از مناطق اشغالی،
اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت بود به عنوان پیش
[ صفحه 207]
شرطهای
خاتمهی جنگ مطرح کرد. مجامع بینالمللی و هیئتهای صلح به نحو تعجبآمیزی
به جای توجه کردن به عامل تجاوز و ضرورت عقبنشینی، بر اجرای آتشبس تأکید
میکردند! تجربهی جنگ اعراب با اسرائیل و تبعات مخاطرهآمیز پذیرش
آتشبس، جمهوری اسلامی را وادار کرد که همچنان بر خواسته و شرایط خود تأکید
کند. تدریجا برتری توان نظامی ایران و درهم شکستن ماشین نظامی ارتش
اشغالگر و آزادسازی مناطق اشغالی، مسئلهی آتشبس و عقبنشینی را کمرنگ
کرد؛ زیرا در مرحلهی آزادسازی مناطق اشغالی، ده هزار کیلومتر مربع از
پانزده هزار کیلومتر مربعی را، که عراق به اشغال خود درآورده بود آزاد شد، و
عراق 5000 کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت که پس از اعلام
عقبنشینی از خاک ایران 2500 کیلومتر مربع از خاک ایران شامل ارتفاعات و
مناطق حساس در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند. در مرحلهی جدید، محکوم کردن
عراق که متجاوز بود و پرداخت غرامت اهمیت بیشتری داشت. با این توضیحات در
واقع با فتح خرمشهر هنوز اوضاع به وضع قبل از تجاوز بازنگشته بود؛ زیرا
عراق پنج هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت. عراق همچنان
تهدیدی برای ایران بود و ایران صدها میلیارد دلار خسارت دیده بود. ایران در
چنین وضعیتی برای حل مسائل چگونه باید تصمیم میگرفت؟
نگرانی از تبعات
شکست عراق و پیگیری احتمالی جنگ از سوی ایران در این مرحله دو نوع بازتاب
داشت؛ نخست، تأکید بر برقراری آتشبس در اولویت اول و سپس ارائهی برخی از
پیشنهادها برای پرداخت غرامت که به صورت غیررسمی و کلی بود. آقای رجایی
خراسانی، نمایندهی وقت ایران در سازمان ملل، دربارهی موضوع آتشبس
میگوید: «در مذاکراتی که داشتیم به ما میگفتند در قدم اول و قبل از هر
گونه بحث و مذاکرهای باید آتشبس برقرار شود.» [489] این تأکید در وضعیتی
بود که هیچگونه تضمینی برای تأمین خواستههای ایران وجود نداشت و پس از
آتشبس مشخص نبود مذاکراتی که
[ صفحه 208]
آغاز میشود چه نتیجهای خواهد داشت؟
علاوه
بر این، دربارهی غرامت، نقل و قولهای مختلفی وجود دارد و آمار و ارقام
ذکر شده از 25 میلیارد تا 150 میلیارد دلار متغیر است، ولی تاکنون هیچ گونه
سند معتبر و مشخصی مشاهده نشده است. آقای هاشمی در کتاب حقیقتها و
مصلحتها این موضوع را شایعات میداند و میگوید: «وقتی خرمشهر فتح شد،
شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در کشور مطرح بود، ولی ما که مسئول
بودیم، میدانستیم این شایعات دروغ است.» [490] .
همچنین فرماندهی وقت سپاه در سخنرانی میگوید:
«اینکه
گفته میشود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگویم که هیچ
پیشنهاد صلحی تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح
آتشبس ارائه شد که اگر قبول میکردیم جنگ پنجاه سال به درازا میکشید.»
[491] .
وزیر خارجهی وقت نیز در این باره میگوید:
«نفر اول آقای
حبیب شطی، دبیر کل کنفرانس اسلامی بود که برای مذاکره آمد، یک رقمی را
ایشان گفت و ما هم یک رقمی مطرح کردیم قرار شد ایشان جواب بیاورند ولی دیگر
خبر نشد. نفر دوم، معاون وزیر خارجهی هند بود که تلاش زیادی کرد و با
ایشان هم روی رقم بحث کردیم ولی رفت و خبری نشد.» [492] .
بنابراین،
مسئلهی مهم برای ایران در زمان تصمیمگیری، دفع تهدیدات احتمالی عراق و
پرداخت عراق بود و این مهم با عقبنشینی کامل عراق از خاک ایران و اعلام
متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت به ایران تأمین میشد. حامیان منطقهای و
بینالمللی عراق که نگران از سقوط صدام در صورت ادامهی جنگ بودند در قدم
اول بر آتشبس تأکید داشتند تا درباره توقف جنگ و مهار رو به گسترش
پیروزیهای ایران اطمینان حاصل کنند. ضمن اینکه در تعیین متجاوز حساسیت
داشتند؛ زیرا انجام این مهم به
[ صفحه 209]
معنای اعلام
پیروزی سیاسی ایران بر عراق بود و تزلزل در عراق و احتمالا فروپاشی رژیم
بعثی را موجب میشد. علاوه بر ایران، قدرتهای بزرگ در تجاوز عراق سهیم
بودند و اعلام متجاوز بودن عراق به منزلهی پذیرش سیاست تجاوزآمیز این
کشورهای علیه جمهوری اسلامی ایران بود، لذا از پذیرش آن اجتناب میکردند.
برای
پرداخت غرامت مایل بودند اولا مبلغ پرداختی به میزانی نباشد که ایران در
مرحلهی بازسازی به موقعیتی جدید دست یابد؛ بنابراین تلاش میکردند ایران
همچنان در برابر هزینههای بازسازی خسارات جنگ درگیر و ضعیف باقی بماند.
ثانیا، به بازسازی عراق که در قدرت متعادل کنندهی ایران بود توجه کردند.
به همین دلیل کشورهای شورای همکاری تأکید داشتند که یک صندوق مشترک تشکیل
شود که پول آن را کشورهای مختلف تأمین میکردند و به تناسب میان ایران و
عراق تقسیم میشد.
حال پرسشی که مطرح میشود این است که اگر جمهوری
اسلامی ایران، بنابر نظر منتقدان، جنگ را پس از فتح خرمشهر تمام میکرد آیا
امروز به جای پرسش از علت ادامهی جنگ پس از فتح خرمشهر این پرسش مطرح
نمیشد که چرا جمهوری اسلامی در وضعیتی که در موضع برتر بود و احتمال شکست
عراق و سقوط صدام وجود داشت و عراق همچنان بخشی از خاک ایران را در اشغال
خود داشت جنگ را این گونه به پایان رساند؟
باید به این نکته توجه کرد
که پرداخت غرامت برای بازسازی ایران و عراق به لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی
بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند، حال آنکه عراق متجاوز
بود و پس از اتمام جنگ با ایران و تجاوز عراق به کویت دبیر کل سازمان ملل
عراق را متجاوز معرفی کرد. علاوه بر این، تشکیل صندوق مشترک و پرداخت هزینه
برای بازسازی حتما پیامدهایی داشت؛ از جمله این که در هر مرحله و در برابر
هر پرداختی ایران باید گزارش هزینهها را ارائه میکرد تا مجددا پول
دریافت کند. آیا برای
[ صفحه 210]
طرف پیروز در جنگ پذیرش چنین تبعاتی امکانپذیر بود؟ [493] .
بیتوجهی
گروههای سیاسی به ویژه نهضت آزادی به ملاحظات استراتژیک و وضعیت
تصمیمگیری برای ادامه یا توقف جنگ و قضاوت براساس نتایج، این تصور را به
وجود میآورد که این گروهها تحت هر وضعیتی و بدون توجه به پیامدهای آن بر
اتمام جنگ تأکید داشتهاند. اظهارات دکتر عباس شیبانی از مؤسسان نهضت آزادی
در نقد مواضع نهضت دربارهی جنگ بیان کنندهی همین معناست ایشان میگوید:
«در
جنگ که اصلا استدلال مهندس بازرگان بسیار استدلال غلط و ناواردی بود. آنها
معتقد بودند که جنگ با عراق را نیمهکاره و بدون اجرای عدالت و حتی بدون
تعیین شدن طرف متجاوز و شروع کنندهی جنگ و بدون احقاق حقوق ضایع شدهی ملت
ایران رها کنیم، حال آنکه بعد از حملهی عراق به کویت معلوم شد که امام
صدام را درست شناخته بود و اگر ما هم رها میکردیم او رها نمیکرد. امام
روحیهی صدام را از اول میدانست، ولی بازرگان در قضیهی جنگ، خیلی سطحی
قضاوت میکرد. بحث صدام نبود بحث حمایت جهانی از او برای سقوط انقلاب بود و
بعد از حملهی عراق به کویت هم که همه فهمیدند شناخت امام از صدام کاملا
درست است. علاوه بر اینکه آن صلح پایدار برقرار نمیشد و حتی متجاوز بودن
عراق را هیچ جا اعلام نکرده بودند.» [494] .
با توجه به موقعیت برتر نظامی ایران و وضعیت حاکم بر منطقه و داخل گزینههای ایران چه بود؟ [495] .
[ صفحه 211]
1-
ایران بدون در نظر گرفتن خواستههای خود و تنها بر اثر فشارهای بینالمللی
و در حالی که نیروهای عراقی همچنان در مناطق اشغالی حضور داشتند، با پذیرش
آتشبس، مذاکره با عراق را آغاز میکرد بدون آنکه هیچ گونه کنترلی بر آن
داشته باشد یا از اهرم فشار برای تأمین خواستههای خود استفاده کند. این
روش براساس ضرورت خاتمهی جنگ با هر وضعیتی میتوانست انتخاب شود، اما
اینکه آیا انتخاب این راهحل به معنای حل و فصل جنگ به سود ایران بود، با
در نظر گرفتن اینکه ایران طرف پیروز جنگ بود پذیرفتنی نبود.
2- ترک
مخاصمه بدون اتمام جنگ راهحل دیگری بود که فراروی ایران قرار داشت؛ بدین
معنا که ایران راهحل او را نمیپذیرفت، در عین حال از ورود به داخل خاک
عراق خودداری میکرد و در مرز خود مستقر میشد. انتخاب این گزینه با توجه
به اینکه عراق نفت شهر را در اختیار داشت و روی ارتفاعات و مناطق سرکوب
مستقر شده و در عین حال به دنبال فرصت برای بازسازی و تجدید قوا بود چه
معنایی داشت؟ آیا با این روش جنگ به پایان میرسید یا اینکه عراق پس از
تجدید قوا مجددا حملات خود را از سر میگرفت؟ ضمن اینکه از نظر حقوقی هیچ
گونه آتشبسی میان دو طرف برقرار نشده بود و بهانههای لازم برای از سرگیری
مجدد تجاوزات عراق وجود داشت.
نتیجهی هر دو راهحل این بود که روند
برتری ایران بر عراق را متوقف و مخدوش میکرد و خطر سقوط احتمالی عراق کاهش
مییافت و این برای امریکا، اروپا و برخی از کشورهای منطقه، که به دنبال
پایان دادن به جنگ با هدف جلوگیری از سقوط صدام بودند، [496] بهترین گزینه
بود.
3- تنبیه متجاوز با هدف تأمین صلح شرافتمندانه راهحل دیگری بود
که ایران انتخاب کرد. امام خمینی بر این نظر بودند: «امروز که ما قدرت
داریم، اگر مجرم را رها کنیم این به معنای آتشبس و صلح نیست»؛ [497] «ضمن
اینکه منطق حکم میکند، دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که
[ صفحه 212]
برای سالهای سال خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.» [498] .
آنچه
امروز امریکا و انگلیس و برخی از کشورها علیه صدام دنبال میکنند حاوی چه
سیاستی است؟ نزدیک به ده سال است از زمان تجاوز عراق به کویت گذشته است و
عراق در جنگ با امریکا شکست خورد ولی سیاستهای براندازی و تحریم همراه با
حملات موشکی همچنان دنبال و اجرا میشود. غیر از این است که طرف پیروز به
دنبال ایجاد وضعیتی است که متجاوز بیشترین هزینه را پرداخت نماید و رفتار
خود را اصلاح کند تا بدین وسیله شرایط برای صلح فراهم و تثبیت شود؟ منطق
چنین حکم میکند ولی زمانی که جمهوری اسلامی این سیاست را پیگیری میکرد
امریکا و سایر قدرتها آن را نمیپذیرفتند؛ زیرا پذیرش خواستههای ایران به
منزلهی برقراری وضعیت جدید در منطقه با برتری جمهوری اسلامی ایران بود.
به
نظر میرسد تصمیمگیری برای ادامهی جنگ پس از فتح خرمشهر با جمیع ملاحظات
از نظر اصولی صحیح بود، اگر این تصمیم به نتیجه نرسید و همین امر به
انتقاد گروههای سیاسی منجر شد، پیش از آنکه متأثر از اصل تصمیمگیری باشد،
ریشه در نحوهی اجرای آن در عملیات رمضان داشت. نگرانی از احتمال هوشیاری
دشمن و واکنش سازمان ملل در برابر تصمیم ایران به تعجیل در انجام عملیات
رمضان در منطقهی شرق بصره منجر شد. در نتیجه، ناکامی در این عملیات
دستاوردهای فتح خرمشهر را تضعیف کرد و با طولانی شدن جنگ، اصل تصمیمگیری
مورد پرسش و انتقاد قرار گرفت.
منبع
پرسشهای اساسی جنگ/ نویسنده محمد درودیان؛ ویراستار فرهاد طاهری