درس خارج : جهاد ابتدایی - جلسه 8

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۵۳ ب.ظ

 

جهاد ابتدایی - جلسه 8

تاریخ برگزاری جلسه: 1391/5/10
بررسی عناوین طائفه‌ی اول آیات جهاد از منظر مفسرین و مختار، بررسی احتمالات در فراز‌های آیات تبیین مجدد محل نزاع



بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

 

 

بررسی دو احتمال در فراز «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ»، در طائفه اول آیات

در این آیات شریفه سوره مبارکه بقره آیه 190 تا 195 رسیدیم به آیه 194 (الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنْ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ) در دنباله آیات قبل که خدای تبارک و تعالی اول فرمود (وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ) بعد فرمود: «وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ»، بعد قتال در مسجد الحرام را نهی کرد، در اینجا می‌فرماید: (الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ) مراد از شهر حرام در اینجا ماه ذی القعده است، چون آن ماهی که پیامبر اکرم(ص) از رفتن به مسجد الحرام مسدود شدند و در قضیه‌ی حدیبیه نگذاشتند پیامبر(ص) و اصحابشان وارد مکه شوند، آن ماه، ماه ذی القعده بوده است. در این صورت در این که مراد از شهر حرام در این آیه‌ی شریفه چیست، دو احتمال وجود دارد:

 

احتمال اول: اخراج در ماه حرام، مقابل ورود در ماه حرام

این است که حالا که مشرکین در ماه ذی القعده نگذاشتند شما وارد مسجد الحرام بشوید، حالا در سال آینده در همین ماه ذی القعده وارد مسجد الحرام شوید.

 

احتمال دوم: قتال در ماه حرام، مقابل قتال در ماه حرام

این است که یک مضافی در این جا در تقدیر است، در احتمال اول هیچ چیزی را در تقدیر نمی‌گیریم، ولی در احتمال دوم می‌گوئیم: «القتال فی الشهر الحرام فی مقابل القتال فی الشهر الحرام»، که «قتال» در تقدیر گرفته می‌شود؛ یعنی طبق این احتمال، مضاف حذف شده و مضافٌ الیه، قائم مقام آن شده است. در این صورت معنای آیه چنین می‌شود که: قتال در ماه حرام در مقابل قتال در ماه حرام، یعنی اگر در ماه حرام اینها با شما قتال کردند شما هم در ماه حرام با اینها قتال کنید.

 

نظر مختار: قرائن سیاق احتمال دوم را «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ» تائید می کند

بنابراین، در احتمال اول اصلاً بحث تقدیر و حذف مضاف در کار نیست، چه این که خدای متعال می‌فرماید: ماه حرام سال بعد یا همان ذی القعده، در مقابل ذی القعده‌ی سال گذشته؛ یعنی چون در ذی القعده سال گذشته کفار نگذاشتند شما وارد مکه شوید، در ذی‌القعده سال بعد به عوض آن وارد مسجد الحرام شوید؛ امّا احتمال دوم این است که ما مضاف یا «قتال» را در تقدیر بگیریم که قرائن سیاق نیز، همین احتمال دوم را تأیید می‌کند، یعنی اگر اینها در شهر حرام قتال کردند، قتال در شهر حرام، مجوّز قتال در شهر حرام هست.

 

بررسی دو احتمال در فراز «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» در طائفه اول آیات

خداوند متعال در ادامه‌ی آیه می‌فرمایند: «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ » در اینکه مراد از حرمات چیست نیز، دو احتمال وجود دارد:

 

احتمال اول: مراد از «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» یعنی قصاص در حرمت البیت، حرمت الشهر و حرمت الحرم وجود دارد این است که حرمات جمع حرمت است، یعنی حرمت البیت، ‌حرمت الشهر و حرمت الحرم، بالأخره وقتی جمع است و اقل منطقی جمع، دو تاست و اقل عددی‌اش سه تاست؛ پس طبق اقل عددی‌اش می‌گوید: اول: «حرمة البیت»، دوم: «حرمة الشهر» و سوم: «حرمة الحرم»، که حرم حرمت دیگری را دارد. خدا" می‌فرماید «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» یعنی در همین حرمات قصاص راه دارد، یعنی اگر اینها حرمت بیت را شکستند، شما هم می‌توانید حرمت بیت را بشکنید یعنی قتال کنید و اگر حرمت ماه را شکستند و احترام قائل نشدند، شما هم احترام قائل نشوید و اگر حرمت حرم را شکستند، شما هم قصاصاً می‌توانید مقاتله کنید، یعنی «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» یک قتال در حرم، در ماه، در بیت، یعنی «لا یجوز للمسلمین إلا قصاصاً» به عنوان قصاص، مانعی ندارد.

 

احتمال دوم: مراد از «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» یعنی استفاده‌ی قاعده‌ی فقهی کلی «کل حرمةٍ إذ استحلّت، ففیها القصاص»، این است که این حرمات اصلاً اختصاص به این حرمت بیت، شهر و حرم ندارد، بلکه بیائیم از  «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» یک قاعده فقهی کلی استفاده کنیم بگوئیم: «کل حرمةٍ إذ استحلّت، ففیها القصاص» و «الحرمات ففیها القصاص»، هر جایی یک حرمتی شکسته شد، اینجا قصاص در آن راه دارد؛ فرض کنید حالا حرمت اخوّت، احترامی که به عنوان «المؤمن اخو المؤمن»، حالا اگر یک مومنی آمد و احترام اخوّت را شکست، بگوئیم در مقابلش می‌شود احترام اخوّت و را هم ما بشکنیم! یک چنین قاعده‌ای را از آن استفاده کنیم.

 

نظر مختار: هر چند طبق احتمال دوم، آیه معنای وسیعی دارد ولی ظهور در معنای دوم را نمی توان پذیرفت، بلکه شاید احتمال اول اقرب باشد؛

بنابراین با توجه به این که:

اگر احتمال اول را بخواهیم بپذیریم، باید حرمات را فقط بگوئیم جمع حرمت بیت، حرمت ماه و حرمت حرم است، آن وقت ذکر «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» می‌شود ذکر عام بعد از خاص؛ یعنی اول فرموده: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ»، اگر اینها در ماه حرام (ماه ذی القعده)‌، علت اینکه به آن ذی القعده می‌گویند، قعده همان نشستن است؛ علّتش این بود که خود کفار قبل از اسلام در ماه ذی القعده اسلحه‌ها را زمین می‌گذاشتند و می‌نشستند و مقاتله نمی‌کردند لذا به آن ذی‌القعده می‌گویند. بگوئیم آیه قبلش می‌گوید: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ» بیان کرده «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» هم اگر فقط این سه تا را بگوئیم می‌شود ذکر عام بعد از خاص

 

اما روی احتمال دوم یک معنای وسیع‌تری از این «وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» استفاده می‌کنیم، یعنی «کلّ حرمةٍ إذ استحلت ففیها القصاص» در آن قصاص وجود دارد. حالا در حقوقی که وجود دارد می توان از آن قاعده استفاده کرد و در تمام حقوق اگر کسی حق دیگری را نادیده گرفت آن هم می‌تواند در مقابلش قصاصاً حق او را نادیده بگیرد، این به صورت احتمال است و نمی‌توانیم بگوئیم آیه ظهور در این معنای دوم دارد، بلکه شاید ظهورش و آن احتمال اول اقرب باشد.

 

بررسی فراز «فَمَنْ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ» در طائفه‌ی اول آیات

خداوند(سبحانه و تعالی) در ادامه می‌فرماید: (فَمَنْ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ) اگر کسی تعدّی بر شما کرد شما هم مقابل به مثل کنید، (فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ) نکته‌ی قابل توجه این که اگر در ذهن آقایان باشد در بحث معاملات آنجایی که این قاعده‌ی: «المثلی یضمن بالمثل و القیمی یضمن بالقیمة» مطرح می‌شود، می‌گویند دلیل این قاعده همین آیه است؛ شیخ طوسی(ره) به این آیه تمسّک کرده که: (فَمَنْ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ ).

 

نظر امام خمینی(ره) و مختار: این آیه نمی تواند مدرک قاعده «المثلی یضمن بالمثل و القیمی یضمن بالقیمة» باشد

امّا  کثیری از فقهاء بر شیخ طوسی(ره) خُرده گرفتند، به ذهنم می‌آید حضرت امام خمینی(ره) اشکالی که به شیخ طوسی(ره) دارند این است که می‌فرمایند: اصلاً این آیه مربوط به باب جهاد است و ربطی به ضمان و ضمانات ندارد تا بگوئیم اگر کسی مال دیگری را از بین برد، اگر مثلی است، «یضمن بالمثل» و اگر قیمی است «یضمن بالقیمة» و فرمایش امام خمینی(ره) نیز، فرمایش تامی است، یعنی این آیه همین طور که ملاحظه می‌کنید اصلاً در سیاق آیات جهاد و مقاتله است و می‌فرماید:  (فَمَنْ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ)

 

بررسی فراز «وَأَنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ» در طائفه‌ی اول آیات؛ وجوب انفاق مالی در راه جهاد، با حفظ اعتدال

خداوند (سبحانه و تعالی) در آخرین آیه در طائفه‌ی اول آیات یعنی آیه 195 سوره‌ی مبارکه بقره می‌فرماید: «وَأَنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ » در جهاد در راه خدا(سبحانه و تعالی)، باید از اموال‌تان نیز، انفاق کنید، یعنی طبق ظاهر آیه، انفاق در راه خدا به عنوان کمک به رزمندگان، کمک به جبهه‌های جنگ، کمک به مقاتلین هم واجب است؛ منتهی می‌فرماید:  (وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ) یعنی حدّ وسط و اعتدال باید مراعات شود و اینطور نباشد که همه‌ی مالتان را بدهید و خودتان شب گرسنه بخوابید، بلکه باید حد وسطی را رعایت کنید  (وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) بعد وارد آیه حج می‌شود که ربطی به قتال و جهاد ندارد. این پنج آیه را در این جا ملاحظه فرموید که راجع به قتال بود.

 

تبیین مجدد چهار نکته پیرامون محل نزاع؛ بررسی دلالی طائفه اول از آیات، نسبت به جهاد ابتدایی

در اینجا در تبیین محل نزاع باید چند نکته را دوباره متذکر گردیم

 

نکته‌ی اوّل: بحث در اصل مشروعیت جهاد ابتدایی است. باز این تذکر را عرض کنم که ما هنوز بحث‌مان در «اصل مشروعیّت جهاد ابتدایی» است، حالا اگر کسی گفت ما اصلاً جهاد ابتدایی نداریم، در این صورت دیگر نوبت به بحث دوم نمی‌رسد که آیا اذن معصوم(ع) در جهاد ابتدایی لازم است یا نه؟ اما اگر ما گفتیم جهاد ابتدایی در اسلام داریم آن وقت بحث دوم که بعداً انشاء الله مطرح خواهیم کرد، مجال پیدا می کند که آیا اذن معصوم(ع) در جهاد ابتدایی شرط هست یا خیر؟

 

نکته‌ی دوم: بررسی فتاوای فقهاء پیرامون جهاد ابتدایی، این نکته را نیز، عرض کنم که مرحوم محقق خوئی(ره) با اینکه مسئله‌ی ولایت فقیه را از نظر علمی قبول ندارند، اما یک فتوای منحصری دارند که می‌فرمایند: جهاد ابتدایی نه تنها در اسلام مشروع و واجب است و نیازی به اذن معصوم(ع) ندارد، حتّی بالاتر، نیازی به اذن فقیه نیز ندارد، یعنی اگر در یک زمانی، عموم مؤمنین دیدند، شرایط جهاد ابتدایی هست، باید انجام بدهند، این یک فتوای منحصری است که ما بعداً ان شاء الله در این بحث پیرامون این فتاوای مختلف، مطالبی را مطرح می‌کنیم، فقط می‌خواستم تذکر بدهم که ما فعلاً هنوز وارد این بحث نشدیم که آیا جهاد ابتدایی نیاز به اذن معصوم(ع) دارد یا ندارد؟

 

نکته‌ی سوم: تحقیق پیرامون نظریه های منکرین و مثبتین جهاد ابتدایی در اسلام

 

فعلاً در مقابل این نظریه، گفتیم یک نظر صاحب کتاب «جهاد در اسلام» که گفتیم اصل نظریه‌اش را از صاحب کتاب «تفسیر المنار» گرفته، یعنی نظریه هم مال خود ایشان نیست، پیداست که از «تفسیر المنار» گرفته، ‌اینها قائلند به این که: «اصلاً در اسلام چیزی به نام جهاد ابتدایی نداریم، تمام آیاتی که در مورد جهاد در قرآن هست فقط جهاد دفاعی است»؛ آن وقت به دنبال این نظر ادعا کردند: «تمام جنگ هایی که پیامبر(ص) داشته، دفاعی بوده» که ما ان شاء الله بحث آیات را تمام کنیم، یک بحث خوبی داریم در این که برخی از جنگ‌های پیامبر(ص) را اثبات خواهیم کرد که دفاعی نبوده بلکه ابتدایی بوده است.

 

پس ما فعلاً در مقام اصل مشروعیت جهاد ابتدایی هستیم، یعنی اینکه اگر بپرسند آیا جهاد ابتدایی در اسلام هست یا نیست؟‌ باید پاسخ او را بدهیم یعنی اگر بعداً کسی هم بگوید: تمام جنگهای پیامبر دفاعی بوده، باز نافی بحث جهاد ابتدایی نیست که ما جهاد ابتدایی داریم، یعنی ممکن است بگوئیم قرآن جهاد ابتدایی را دلالت دارد به عنوان یکی از واجبات و ارکان، اما در زمان پیامبر(ص) هم اتفاق نیفتاد،‌ چه اشکالی دارد؟ مگر ما در بحث آیه خمس نمی‌گوئیم خمس را قرآن می‌گوید: از هر فائده‌ای که به دست آوردی باید خمس بدهی، (وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ) انفال41 که ائمه طاهرین(علیهم السلام) بعداً استدلال کردند که در ربح تجارت، خمس وجود دارد، بعد می‌گویند: آیا در زمان رسول خدا(ص)، ایشان از درآمد مردم خمس گرفته یا نه؟ می‌گوئیم برفرض نگرفته باشد! اول اسلام بوده ولو اینکه ما در بحث آیات الاحکام دو روایت پیدا کردیم که در زمان رسول خدا(ص) خمس سود درآمد و کار گرفته شده؛ یعنی پیامبر دستور دادند که گرفته شود. حالا می‌خواهیم بگوئیم نظیرش در باب جهاد ابتدایی هم هست ما ممکن است بگوئیم قرآن به اعلی صوته دلالت دارد بر مشروعیّت و وجوب جهاد ابتدایی و اگر بعداً هم نتوانستیم اثبات کنیم پیامبر(ص) جهاد ابتدایی داشته، مشکلی ندارد، در عین اینکه ما اثبات خواهیم کرد پیامبر(ص) جهاد ابتدایی داشته است.

 

نکته‌ی چهارم: بررسی دلالی چند طائفه از آیات بر جهاد ابتدایی؛ بیان دو مطلب مهم پس بحث‌ها را نباید مخدوش نمود، ما الآن دنبال پاسخ به این سؤالیم که این آیات، چه دلالتی دارند؟ 

 

مطلب اول: نفی دلالت پنج آیه بر جهاد دفاعی

قبلاً عرض کردیم کسانی که «الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ» را شرط می‌گیرند و می‌گویند آیه می‌فرماید: با کسانی که با شما جنگ می‌کنند بجنگید، فقط جهاد دفاعی؛ بعد ادعا می کنند: واقتلوهم «وَ اقْتُلُوهُمْ» می‌گوید این «هم» هم برمی‌گردد به آنهایی که دارند با شما جنگ می‌کنند و در ادامه می گویند: «وَ قاتِلُوهُمْ» نیز، یعنی آنهایی که با شما جنگ می‌کنند به تعبیر دیگر این عده، کل این پنج آیه را می‌خواهند ببرند در باب جهاد دفاعی! البته همان طور که گفته شد، ریشه‌ی این نظریه این است که ما «الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ» را شرط بگیریم در حالی که ملاحظه فرمودید ما گفتیم این «الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ» شرط نیست؛ چه اینکه خدا(سبحانه و تعالی) می‌توانست بفرماید: «وقاتلوا فی سبیل الله إن قاتلوکم» چرا فرموده «الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ »؟ ما گفتیم این فراز عنوان مشیر است، مثال روشنی هم گفتیم مثل این است که آن آدمی که آنجا ایستاده را اکرام کنید، به این معنا نیست که اگر ایستاده اکرام کنید و اگر نشست احترامش نگذارید، این یک حرف روشنی است. و اساساً این حکم ضروری عقل است که اگر به انسان حمله شود از خود دفاع می کند پس جهاد دفاعی نیاز به دستور ندارد بلکه این جهاد ابتدایی است که نیازمند تشریع است و این نیز قرینه‌ی خوبی بر جهاد ابتدایی است.

 

پس به نظر صحیح، «الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ» شرط نیست، وقتی شرط نشد آیه یعنی: «قاتلوا کفّارا»، با کفار بجنگید و باز «حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» ببینید ما گفتیم شما می‌خواهید آیه را به جهاد دفاعی معنا کنید  «حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» را چکار می‌کنید؟ آن وقت آیه می‌گوید در آیه بعد می‌فرماید هر جا اینها را پیدا کردید بکشید، یعنی اگر رفتید مکه یک مشرکی در خانه‌اش خواب است و نیامده با شما جنگ کند او را بکشید، معنای «حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» این است، اطلاق دارد. «فی حلّ أو حرم» در حال قتال با شما باشند یا نباشند.

 

مطلب دوم: بررسی نسخ برخی از آیات و بیان مراحل تشریع حکم قتال

آن وقت عده‌ای آمدند «الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ» را شرط گرفتند و گفتند آیه بعد ناسخ این آیه است، می‌گویند آیه 190 فرموده اگر با شما جنگیدند بجنگید، آیه بعد می‌گوید نه، (وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ) این می‌شود ناسخ آیه قبل. اما حالا ببینید ما روی جهاد ابتدایی، آیات را معنا می‌کنیم، گفتیم «الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ» شرط نیست. پس آیه اول می‌فرماید اصل قتال واجب است؛ یعنی «وَ قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللهِ»، پس اصل وجوب جهاد را بیان می‌کند، بعد می‌فرماید ولا تعتدوا، در این جهاد ابتدایی تعدّی نکنید، گفتیم «وَ لا تَعْتَدُوا» هم مطلق است، هر چیزی اسمش عدوان و ظلم باشد، کشتن زن‌ها و بچه ها، آتش زدن درختها و مسموم کردن آبها تمام اعتدی است، اصلاً خود  «وَ لا تَعْتَدُوا» آنجایی معنا دارد که آدم به کسی بگوید که برو این کار را بکن ولی مراقب باش تند نروی! اما اگر کفار آمدند و با مسلمین می‌جنگند و تمام مسلمان‌ها را از بین می‌برند، آیا جائز است که بگوئیم  «وَ لا تَعْتَدُوا»، شما مسلمان‌ها اعتداء نکنید؛ خیر اصلاً تناسبی وجود ندارد! به نظر ما خود «وَ لا تَعْتَدُوا» یک تناسب روشنی با جهاد ابتدایی دارد، خدا(سبحانه و تعالی) می‌فرماید بروید مقاتله کنید ولی باید نظم داشته باشد حق ندارید اعتدی کنید

 

بعد می‌فرماید: هر جا پیدایشان کردید اینها را بکشید و تمام اینها را از مکه بیرون کنید (وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ) سؤال این است که اگر ما آیات را به جهاد دفاعی معنا کردیم چرا  (وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ)، اصلاً وجوب اخراج یکی از شئون و فوائد جهاد ابتدایی است، یعنی شما بروی مکه را از لوث اینها پاک کنید یا بکشیدشان یا بیرونشان کنید، اما اگر جهاد دفاعی باشید، حال اگر مسلمین به مکه رسیدید و غلبه با مسلمان‌ها شد حالا یک عده از کفار هم هستند، دیگر جهاد دفاعی معنا ندارد ما اینها را از مکه بیرون کنیم، ولی اگر جهاد ابتدایی است؛ خدای تبارک و تعالی می‌فرماید مقاتله کنید ولی اعتداء نکنید، هر جا که پیدایشان کردید بکشید، از مکه هم بیرونشان کنید، مکه را از کثافت و لوث وجود اینها پاک کنید.

 

بعد هم فرمود: (وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ) به ذهنم می‌آید چهار پنج قرینه شد که فتنه به معنای کفر است و به معنای شرک است،‌ فرمود اینکه شما می‌روید اینها را می‌کشید فکر نکنید بگوئید ما در مکه اینها را می‌کشیم، کفر اینها در مکه بدتر از کشتن اینها در مکه است! بعد از حیث مکان فرمودند حرمت مسجد الحرام را نگه دارید اگر اینها در مسجد الحرام با شما جنگ نکردند شما در مسجد الحرام با شما جنگ نکنید، اما  «فَإِنْ قاتَلُوکُمْ » اگر در مسجد الحرام با شما جنگ کردند شما هم جنگ کنید.

 

پس به نظر منکرین جهاد ابتدایی این آیات دلالت دارد بر دو چیز؛ یک. جهاد دفاعی؛ دو. نفی مشروعیّت جهاد ابتدایی. اما به نظر ما و الله اعلم، چون ما در مقابل خدا(سبحانه و تعالی)، جاهل مطلق هستیم به نظر ما این آیات به خوبی ، ظهور در جهاد ابتدایی دارد، چرا که آیه اول می‌فرماید مقاتله کنید و اعتدی نکنید، در آیه دوم هر جا پیدا کردید بکشید از مکه هم اخراجشان کنید، فتنه بدتر از قتل است، در مسجد الحرام با اینها جنگ نکنید مگر اینکه اینها جنگ کنند،‌ چهار مطلب در آیه دوم است که تمامشان با جهاد ابتدایی سازگاری دارد. و در آیه بعد می‌فرماید: (وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ) شما بروید جنگ کنید و جنگ را ادامه بدهید تا زمانی که شرک از بین برود  (وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمینَ).

 

بررسی نظریه‌ی علامه طباطبایی(ره) پیرامون کیفیت نزول طائفه‌ی اول آیات؛ پنج آیه‌ی محل بحث برای بیان حکم واحد، با هم نازل شدند

مرحوم علامه طباطبائی(ره) می‌فرمایند: این پنج آیه، برای بیان حکم واحد که همان تشریع قتال با مشرکین است، با هم نازل شدند، نه اینکه در شؤونی مختلف نازل شده باشد ، که بعضی دیگر احتمالش را داده‏‌‌اند؛ بدین بیان که:

 

آیه 190 فراز  (وَ قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللهِ): اصل حکم قتال را بیان کردند: (وَ قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ) یعنی اصل وجوب قتال را بیان می کند؛ چون عرض کردیم  (الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ) نه عنوان شرط دارد و نه عنوان قید احترازی را دارد، لذا آیه اول می‌فرماید با کفار بجنگید، پس مرحوم علامه(ره) می‌فرماید آیه اول اصل قتال را بیان می کند؛ بدین عبارت که: «لا تعتدوا تحدیدٌ له من حیث الانتظام» که در این جهاد ابتدایی تعدّی نکنید.

 

‌آیه 191 فراز (وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ): از جهت تشدید آن را تحدید مى‌‌نماید و علامه(ره) می فرمایند: «واقتلوهم من حیث التشدید» (وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرین)

 

مناقشه بر نظر علامه(ره) از منظر مختار:

حالا به نظرم اینجا یک حاشیه‌ای به فرمایش علامه(ره) بزنیم که «واقتلوهم من حیث التشدید» نیست که بخواهند بفرمایند تشدید بر وجود قتال، نه! «من حیث ثقفتموهم» است یعنی هر جا که اینها را پیدا کردید ولو در خانه‌شان خوابیده‌اند.

 

آیه 191 فراز  (وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) آن را از جهت مکان تحدید می کند یعنی می‌فرماید از نظر مکان، عند المسجد الحرام نباید قتال انجام بدهید.

 

آیه 193 فراز  (وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ) از جهت زمان و مدت، تحدید مى‌‌نماید؛ یعنی تا چه زمانی جهاد ابتدایی واجب است؟ تا زمانی که فتنه از بین برود و دین (یعنی طاعت) برای خدا(سبحانه و تعالی) حاکم شود: (قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمینَ)

 

آیه 194 فراز  (الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ) هم که امروز خواندیم تشریح قصاص در قتال است که در قتال هم مقابل به مثل راه دارد. یعنی بیان می کند که این حکم جنبه قصاص در جنگ و آدم‏کشی و خلاصه مقابله به مثل دارد:  (الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقین).

 

آیه 195 فراز  (وَأَنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ) هم می‌فرماید: فکر نکنید فکر جانتان را برای اسلام گذاشتید کافی است بلکه باید با مال‌تان هم انفاق کنید  (وَ أَنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ).

 

جلسه‌ی آتی: بررسی بحث نسخ برخی از آیات

پس ببینید این آیات چقدر زیبا، گویا و روشن در باب جهاد ابتدایی است بدون اینکه هیچ تزلزلی از این معنا داشته باشد و به نظر می‌رسد که آیات دلالت بر این معنا دارد. حالا بحث دیگری که فردا می‌خواهیم انشاء الله دنبال کنیم، بررسی این ادعاست که برخی گفتند آیه 191 ناسخ آیه 190 است، برخی گفتند آیات در سوره توبه ناسخ این آیه 190 است، آیا اساساً در این آیات مسئله‌ی نسخ مطرح است یا مطرح نیست؟ این را انشاء الله فردا دنبال می‌کنیم.

 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی