درس خارج : جهاد ابتدایی - جلسه 15
دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۲ ق.ظ
جهاد ابتدایی - جلسه 15
تاریخ
برگزاری جلسه: 1391/5/24
بیان تکمله
ای مقارنه ای و مقایسه ای بین مکتب اهل بیت(ع) و اهل سنت ـ بیان نظریه ی علامه
طباطبایی(ره) و تبیین نظریه ـ مختار
بسم
الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله
رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
یادآوری:
پذیرش صغروی و کبروی بحث امکان نسخ در قرآن
ما بحث
از نسخ را نیز هم از نظر کبروی و هم از نظر صغروی تمام کردیم و آن فرمایشی که
مرحوم محقق خوئی(ره) در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» داشتند که فرمودند: ما از این مواردی که در آیات قرآن،
در میان مفسرین ادعای نسخ شده، حتّی مورد باطلی را از آن، نمیپذیریم، کلام و
فرمایش ایشان را بحث نمودیم و مناقشات را بر آن ذکر کردیم.
بیان
تکمله ای مقارنه ای در بحث نسخ قرآن، بین مکتب اهل بیت(ع) و اهل سنت، ضمن بررسی
آیه ی 106 و 107 بقرة
در این جلسه
گرچه قرار بود وارد طائفه ی دوم آیات شویم، اما یک تکملهای در بحث نسخ قرآن لازم
است، بیان کنیم؛ چون ملاحظه کردیم که این بحث در میان اهل سنت همین نظریه ی انکار
نسخ هم وجود دارد و آرام آرام شاید جامعهی علمی اهل سنت به همین سمت و سو میرود.
لذا مناسب دیدیم این آیه
شریفه 106 و 107 از سوره بقره را که گفتیم
یکی از آیاتی است که از ادلهی امکان نسخ و وقوع نسخ در قرآن است یک مرور مجددی
داشته باشیم. در این آیه آمده است: (مَا
نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ
تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(106)
أَلَمْ
تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ
دُونِ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلَا نَصِیرٍ).
بررسی
نظر صاحب کتاب فقه الجهاد پیرامون آیه ی «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ...»
یوسف عبد
الله قرضاوی(متولد1347هـق) که از فقهاء و مفتیان بزرگ اهل سنت در زمان معاصر است،
کتابی دارد به نام «فقه الجهاد» در دو جلد است که بسیار هم قطور است شاید مجموع دو
جلدش به هزار و پانصد صفحه میرسد. آنجا به همین مناسبتی که آیا در آیات جهاد، نسخ
واقع شده است یا نه؟ همین بحث کبروی را مطرح کرده و میگوید قائلین به نسخ و
مدعیان نسخ، دو آیه در قرآن کریم دارند که یکی از آن ها، همین آیه شریفه است. و
دیگری آیه
(وَإِذَا
بَدَّلْنَا آیَةً مَّکَانَ آیَةٍ وَاللهُ أَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُواْ
إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ) 101 نحل؛ اما
ایشان در مورد آیه
شریفه 106 بقره، دو نظر متهافت می دهد و میگوید:
نظر
اوّل: طبق رای علماء و من این آیه، مربوط به نسخ آیات قرآن نیست، بلکه مربوط به
نسخ بین الشرایع است.
این«مَا
نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ» مربوط به آیات قرآن نیست، ما آیهای را نسخ نمیکنیم، مراد
آیات این کتاب موجود قرآن کریم نیست، بلکه مربوط به نسخ بین الشرایع است و میگوید:
«هذا فی النسخ ما بین الشرایع بعضها مع بعضٍ». آن وقت میگوید: شرایع سماوی در
مسائل اعتقادی همه متّفقاند، همهی شرایع سماوی در توحید متّفقاند، در معاد متفقاند،
اما در مسائل فرعی با هم اختلاف دارند به این آیه (لِکُلٍّ
جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا) مائدة48 ما در هر شریعتی منهاج خاصی را قرار داریم، بعد
میگوید: در کتاب تورات بعضی از آنچه که برای حضرت آدم حلال بود، در آنجا حرام شد،
اینجا اشاره میکند که برای آدم و برای امّت آدم ازدواج برادر با خواهر حرام است،
اما بعداً در تورات حرام شد؛ یا جزئیات دیگر که بعضی از جزئیات را قرآن ما هم به
آن اشاره میکند که ما بعضی از آنچه که حلال بود را برای یهود حرام کردیم به خاطر
ظلمی که یهود کردند (فَبِظُلْمٍ
مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ
وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللهِ کَثِیرًا)160 نساء،
پس این یک
مطلب و یک نظر که مراد از نسخ در این آیه شریفه، نسخ بین الشرایع است. یعنی شریعت
اسلام آمده دستورات و بعضی از فروع در شرایع سابقه را نسخ کرده، شریعت تورات آمده
شرایع سابقه را نسخ کرده. بعد در جلد اول از «فقه الجهاد» صفحه 294 میگوید: «فهذا
رأیٌ من آراء العلماء و أنا منهم» یعنی من هم همین نظر را دارم «أن المراد بالنسخ، النسخ
الواقع بین الشرایع السماویّة بعضها مع بعض و هذا لا ینبغی أن ینکر فهو مقبوض
حکمةً و عقلاً، ثابتةٌ واقعاً و فعلاً» میگوید: این نوع نسخ هم عقلاً و حکمتاً
مقبول است و هم واقع شده. آنچه را که به عنوان مقدمه این نظریه ذکر کرده میگوید
در آیات زیادی از این قرآن تبعیّت از او واجب است (اتَّبِعُواْ
مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ)3 اعراف، ما چطور میآئیم میگوییم
قرآنی که برای هدایت است، قرآنی که نور است، قرآنی که رحمت است، قرآنی که برای
هدایت است، قرآنی که برای وجوب عمل آمده، آیا درسا است که ما بگوئیم در این قرآن،
بعضی از آیاتش وجوب عمل ندارد و منسوخ شده!؟ و در نتیجه بعد این آیه (مَا
نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ) را اینطور معنا میکند.
نظر
دوّم: طبق رای محمد عبده و رشید رضا و من، این آیه به دو مویّد، مربوط به آیات
تکوینی است، نه تشریعی
آن وقت در
ادامه کلامش یک رأی را از محمد عبده استاد رشید رضا، صاحب «تفسیر المنار» نقل میکند و ظاهرش هم این است که آن را
میپذیرد، ولی پذیرفتن او نقض حرف اولش است. میگوید «یری الاستاد محمد عبده کما
نقل ذلک الشیخ رشید رضا صاحب تفسیر المنار رأیاً آخر فی النسخ فإنّه فسّر کلمة
الآیة بالآیة الکونیّة» صاحب تفسیر المنار «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ» را به این آیهای
که دارای یک حکم شرعی است تفسیر نکرده، بلکه گفته مراد آیات تکوینیِ خدای تبارک و
تعالی است، «مثل الآیات التی أیّد الله تعالی بها رسله قبل محمّدٍ(ص)» آن آیاتی که
قبل از رسالت پیامبر اکرم(ص) ما بوده و خداوند متعال رسولانش(علیهم السلام) را با
آن آیات تأیید کرده، حالا ظهور در همین معجزات دارد. میگوید مراد این است، مثلاً
قبلاً معجزهی حضرت موسی(علیه السلام) عصا بوده و بعداً نسخ شد و دیگر از معجزه
بودن افتاد و در پیامبر اسلام(ص) یک معجزهی دیگری آمد، پس مراد آیات کونیه
و تکوینیة است. قرضاوی بعد میگوید: مؤیّد این نظریهی من دو نکته است:
مویّد اوّل: این است که
آیه در ذیلش دارد
(أَلَمْ
تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) و بعد می
گوید: «وهذا التذییل یناسب الآیات الکونیّة» این با آیات کونیه مناسبت دارد «و الا
لکان الأنسب أن یقال مثلاً ألم تعلم أن الله علی کل شئ عزیزٌ حکیم أو علیمٌ حکیم»
میگوید: ذیل آیه قرینه است بر اینکه مراد از این آیه تکوینی است چون دارد (أَلَمْ
تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) قدرت
خدا(سبحانه و تعالی) را مطرح میکند، اگر مراد از این نسخ این بود که یک حکمی در
یک آیهای به وسیله آیه دیگر نسخ شود، این نیاز به (أَلَمْ
تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) نداشت، بلکه
باید میفرمود «أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ عزیزٌ حکیم» خدا کارهایش روی حکمت است «أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ
شَیْءٍ علیمٌ حکیم».
-مویّد دوّم: بعد میگوید
در آیه مؤیّد دومش میگوید (أَمْ
تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَی مِن قَبْلُ وَمَن
یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ)108 بقرة «و قد
سألوه آیات کونیّه» میگوید در آیه بعد دارد (تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ) شما میخواهید
از پیامبر(ص) چیزهایی را بخواهید که قوم حضرت موسی(ع) از ایشان خواستند، قوم موسی
چه خواستند؟ آیات کونیه، گفتند: (أَرِنَا
اللهِ جَهْرَةً) 153 نساء خدا را به ما نشان بده. لذا صاحب
«تفسیر المنار» میگوید: اصلاً در اینجا مراد آیه کونیه و تکوینیه است، به قرینه
این ذیلی که دارد.
مناقشه
بر نظر صاحب فقه الجهاد، از منظر مختار؛ تهافت صدر و ذیل کلام ایشان، دور از شان
فقیه است!؟
حالا ببینید
بالأخره یک کسی که مدّعی فقاهت است، نباید در یکی دو صفحه، اینطور بین کلماتش
تهافت داشته باشد!!! چرا که صاحب کتاب «فقه الجهاد» ابتداء میگوید: مراد نسخ بین الشرایع است و این هم
مقدمه چینی کرده و میگوید: «هذا رأیٌ من العلماء و أنا منهم» بعد هم آمده حرف
محمد عبدو را آورده که این آیه تکوینی است، اینکه ناقض او شد، اگر شما میگوئی آن
نسخ مراد نسخ بین الشرایع است و نسخی که یک شریعتی میآید فروعات بعضی از شرایع
گذشته را نسخ میکند چطور در اینجا میگوئید این ایه تکوینی است؟ اگر این را قبول
ندارید اصلاً چرا نهی کردید؟ و اگر قبول ندارید چرا رد نکردی؟ و همین طور این
عبارت المنار را آورده و رد شده.
بررسی
نظر علامه طباطبایی(ره) پیرامون آیه ی «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ...» در ضمن شش مطلب
قبل از اینکه
ما کلام مرحوم علامه(ره) را بخواهیم بگوئیم بالأخره این آیه در اینجا چه دلالتی
دارد؟ مرحوم علامه طباطبایی(ره) یک بحث جامعف مفصّل و دقیقی دارند و از کلامشان
استفاده میشود، ایشان میفرماید: این « مِنْ آیَةٍ »عمومیّت دارد، هم آیات تکوینی
را شامل میشود و هم آیات تشریعی را شامل میشود و در ضمن شش مطلب میفرمایند:
مطلب
اول: مستند فقها در نسخ اصطلاحی آیه ی«مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ...» است
آن چه فقهاء
به عنوان نسخ در فقه و اصول مطرح میکنند، اینها از این آیه گرفتند که خودش یک
نکتهی لطیفی است، یعنی این طور نیست که در فقه ما فقها بگویند ما خودمان با قطع
نظر از کتاب الله، میخواهیم یک چیزی را به نام نسخ مطرح کنیم، بلکه فقها از همین
آیه شریفه این نسخ اصطلاحی را قائل شدند.
مطلب
دوّم: نسخ زوال حکم موجود در آیه است، نه زوال نفس آیه
در حقیقت
نسخ، زوال نفس آیه نیست، بلکه زوال اثر یا حکم موجود در آیه است و با این بیان
خیلی از شبهاتی که بعضیها دارند یا بعضی از یهود مطرح کردند جواب داده میشود،
نمیخواهد بگوییم این آیه اصلاً از صفحه ی وجود، باید محو شود، در باب نسخ ما نمیگوئیم
ناسخ میآید منسوخ را از «صفحة الوجود قرآن» محو و امحاء میکند، خیر! آیه باقی
است، تلاوت هم میشود، اما آن حکم، در آن دیگر لزوم عمل ندارد، یعنی فصاحت و بلاغت
و اعجاز آیه باقی است و این خیلی نکتهی مهمی است که ما بگوئیم نسخ معنایش رفع آیه
و عین الآیه من صفحة الوجود نیست، بلکه نسخ، رفع اثری است که در این آیه بوده،
حکمی است که در این آیه بوده، اما اصلش باقی است.
ببینید فاصلهی
بین فقهاء و مفسرین شیعه و عامه از کجا تا کجاست؟ واقعاً فاصله اینقدر زیاد است که
آدم گاهی اوقات خجالت میکشد کلمات آنها را نقل کند! همین امروز یک پیامکی آمده بود
که یکی از علمای وهابی علیهم اللعن و العذاب الالیم گفته که: «اشتباه ما این است
که ما پانصد سال به جای شیعه تقیه کرده ایم و اگر ما تقیه نکرده بودیم امروز همهی
ایران اهل سنت بودند»!!!؟ من وقتی این جمله ی سخیف را دیدم، با خود گفتم: «راست میگوئید
اشتباه بزرگ شیعه این است که ما هزار و چهار صد سال تقیه کردیم، اگر شما گذاشته
بودید واقعیّات مکتب اهلبیت(ع) به گوش دنیای اسلام می رسید امروز ما سنّی
نداشتیم. واقعش نیز همین است اصلاً ما تقیهای که به امر ائمه (ع) انجام دادیم
به خاطر مصالحی، اگر واقعاً حقایق مکتب اهلبیت(ع) بیان شده بود و میگذاشتند، من
در یکی از شبهای احیا گفتم اگر میگذاشتند همین نهج البلاغة، درست به گوش دنیای
اسلام برسد ما دیگر برای حقّانیت ولایت امیر المؤمنین(ع)، نیازی به استدلال به هیچ
آیهای از آیات قرآن نداشتیم، یعنی نیاز نداشتیم که بیائیم این آیات را مطرح کنیم!
واقعاً انسان هر چه در فقه اینها و در تفسیر و اعتقادات اینها که واقعاً یک
اعتقادات بسیار بسیار مضحک است تامل می کند تعجب می کند...؛ شما «کتاب السنة»
احمد بن حنبل(164-241هـ ق) در دو جلد است را ببینید، ایشان شصت هفتاد صفحه روایاتی
را جمع میکند که انسان در روز قیامت خدا را میبیند!!!؟ این چه اعتقاداتی است که
اینها دارند؟ حالا ما روی بعضی از مصالح سیاسی، بزرگان ما، امام خمینی(ره)، رهبری
معظم انقلاب و مراجع بزرگوار و آنهایی که هستند و یا آنهایی که از دنیا رفتند،
دستور دادند باید وحدت حفظ شود و این امر لازمی است، اما ما نباید از این نکته
غافل باشیم که اینها تمام اسلام را تغییر دادند، از اعتقادات و تفسیر و احکام
فقهیه گرفته، حالا شما در همین بحث نسخ میبینید که بزرگانشان به کجا منتهی میشوند
که درست در مقابل صریح آیه قرآن، خودشان یک تفسیر به رأی میکنند و یک رأی دیگر را
ذکر میکنند، من که بحث نسخ را دو مرتبه واردش شدم، یک جهت این بود که واقعاً یک
مقارنه و مقایسهای شود ببینید بزرگانی مثل مرحوم علامه طباطبایی(ره) بدون استمداد
از هیچ روایتی، خود قرآن کریم را، چقدر قوی، پخته و عمیق جلو میآید در همین آیه
شریفه، اما ببینید آنها با این آیه شریفه چه کردند؟ حالا من کلام علامه(ره) را
امروز نقل کنم؛ پس این هم نکته دوم که فرمود نسخ، رفع خود عین آیه نیست رفع اثر،
یک تکلیفی که در آیه است.
مطلب
سوم: آیه به اختلاف حیثیات مختلف است، لذا گاهی جهت واحده وجود دارد و گاهی جهات
متعدده و نسخ یک جهت را از بین می برد؛ در ضمن چهار نوع
علامه(ره) میفرماید:
آیه مختلف است «باختلاف الاشیاء و الحیثیات و الجهات». چهار نوع را ذکر میکند، میفرماید
این آیات قرآن کریم را چرا آیه میگوییم؟ وجه تسمیهاش چیست؟
نوع اول: به اعتبار
«عجز البشر عن اتیان مثله»
نوع دوم: تکالیف الهیه
هم آیه است، چون موجب تقوا و قرب الی الله میشود.
نوع سوم: تمام موجودات
عالم آیه هستند، چرا که کاشف از وجود خداست.
نوع چهارم: میفرماید
خود انبیاء الهی و اولیاء الهی(ع) آیات و کلمات خدا(سبحانه و تعالی) هستند، برای
اینکه اینها عملاً و لفظاً دعوت به خدا(سبحانه و تعالی) میکنند.
علامه(ره)
فرموده است گاهی اوقات در یک آیهای یک جهت واحده وجود دارد، اما گاهی اوقات در
آیهای جهات متعدده وجود دارد، همین جاست که بیان میکنند، مثلاً در آیه تکوینیه
لفظ وجودش فقط عنوان آیه بودن دارد، اما در این آیات قرآن هم اعجاز این آیه، هم
اینکه متضمّن یک حکم شرعی است و اگر نسخ آمد یک جهتش را از بین برد آن جهت دیگرش
که آن اعجازیّتش باقی میماند، به عبارت دیگر قرآن در آیات تحدّی که میفرماید یک
آیه مثل این کتاب بیاورید این یک آیه همین طور شامل آیات منسوخ هم میشود، یعنی
آیه منسوخ هنوز تحدّیاش و اعجازش به قوت خودش بقای مانده.
مطلب
چهارم: آیه اختصاص به آیات تکوینیه ندارد
علامه(ره) میفرمایند:
«وهذا الذی استظهرناه من عموم معنی النسخ هو الذی یفیده عموم التعلیل المستفاد»
عام است و اختصاص به این آیات قرآن ندارد و اختصاص به آیات تکوینیه هم ندارد، خدای
تبارک و تعالی میفرماید: همهی این ها (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا
نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ
شَیْءٍ قَدِیر).
مطلب
پنجم: ذیل آیه دو فراز «أَلَمْ تَعْلَمْ» و «وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ الله» پاسخ
دو اشکال مهم یهودیان است
که اینجا این
مطلب را دیگر توضیح نمیدهم بلکه فقط به آن اشاره میکنم؛ ایشان در مطلب پنجم میفرماید:
در این آیه 106 یک ذیلی دارد (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ
شَیْءٍ قَدِیر)
این یک
توبیخی است، مثل اینکه چرا شما نمیدانید؟ این یک توبیخ است و توبیخ دوم هم آیهی
بعد از آن است
(أَلَمْ
تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ
دُونِ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلَا نَصِیرٍ) دو تا « أَلَمْ تَعْلَمْ» و فراز (وَمَا
لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلَا نَصِیرٍ) میفرماید دو
تا اشکال مهمی که یهودیها در مورد نسخ داشتند را جواب میدهد، این را خودتان
مراجعه کنید. «وذلک إن الانکار المتوهم فی المقام أو الانکار الواقع من الیهود على
ما نقل فی شأن نزول الآیة بالنسبة إلى معنى النسخ یتعلق به من وجهین»:
«أحدهما: من
جهة أن الآیة إذا کانت من عند الله تعالى کانت حافظة لمصلحة من المصالح الحقیقیة
لا تحفظها شئ دونها ، فلو زالت الآیة فاتت المصلحة ولن تقوم مقامها شئ تحفظ به تلک
المصلحة، ویستدرک به ما فات منها من فائدة الخلقة ومصلحة العباد ، ولیس شأنه تعالى
کشأن عباده...»
و ثانیهما:
أن القدرة وإن کانت مطلقة إلا أن تحقق الایجاد وفعلیة الوجود یستحیل معه التغیر ،
فان الشئ لا یتغیر عما وقع علیه بالضرورة وهذا مثل الانسان فی فعله الاختیاری...»
مطلب
ششم: نتیجه ی بحث در ضمن پنج نکته
در نهایت در
مطلب ششم مرحوم علامه(ره) نتیجهگیری میکند و میفرماید: «فقد ظهر مما مر» پنج
نکته را نتیجه گرفته اند که عبارتند از:
نکته اول: «النسخ لا
یختص بالاحکام الشرعیة» بلکه در تکوینیات هم میآید
نکته دوّم: نسخ نیاز به
دو طرف ناسخ و منسوخ دارد.
نکته سوّم: «الناسخ یشتمل
علی ما فی المنسوخ من کمالٍ أو مصلحة»، همان کمال و مصلحتی که در منسوخ است در
ناسخ هم وجود دارد.
نکته چهارم: «الناسخ ینافی
المنسوخ بحسب صورته و إنما یرتفع التناقض بینهما من جهة اشتمال کلیهما علی المصلحة
المشترکة»، هر دو دارای مصلحت است، اینطور نیست که بگوئیم ناسخ مصلحت دارد و منسوخ
ندارد، منسوخ هم در وقت خودش دارای مصلحت بوده. آن وقت اینجا یک مطلبی را اشاره میکنند؛
مرحوم علامه(ره)
اینجا وقتی
میرسند میفرمایند «و إذا نسخ حکمٌ دینی بحکمٍ دینی کان الجمیع مشتملاً علی مصلحة
الدین» اگر یک حکمی با یک حکم دیگر نسخ شد همهاش مصلحت دارد «وکل من الحکمین اطبق
علی مصلحة الوقت» بعد میفرماید مثال میزند در باب جهاد نسخ واقع شده، اینجا
مرحوم علامه(ره) تصریح میکند که در باب جهاد اول حکم عفو و عدم عذاب کافرین بود،
آن زمانی که مسلمانها قوت و شوکتی نداشتند، بعد که حکم جهاد آمد نسخ شد، آن وقت
میفرماید: «والآیات المنسوخة مع ذلک لا تخلو من ایماءٍ و تلویح إلی النسخ»، یک
فرمایشی دارد که بعد یک مقدار بحث میکنیم. میفرماید در آیات منسوخه یک قرینهی
کوچکی که ایما و اشاره دارد که این آیه بالأخره بعداً نسخ میشود وجود دارد، و میفرماید
در همین آیات جهاد دارد: (فَاعْفُواْ
وَاصْفَحُواْ حَتَّی یَأْتِیَ اللهُ بِأَمْرِهِ) یعنی ما
بعداً این حکم را عوض میکنیم. در مورد زنهای فاحشه دارد (فَأَمْسِکُوهُنَّ
فِی الْبُیُوتِ حَتَّىَ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ)15 نساء، اگر یک
زنی مرتکب فحشا شد «حَتَّىَ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ» قبلاً اینطور بود که این زن را باید داخل خانهای میکردند
و به او آب و نان و غذا هم نمیدادند تا بمیرد، بعد آیه تازیانه آمد که صد تا
تازیانه به او بزنید و رهایش کنید، این هم نکته ی چهارم بود.
نکته پنجم: هم دارد که
علامه(ره) میفرماید: نسبتی که بین ناسخ و منسوخ است با نسبتی که بین عام و خاص
است فرق وجود دارد که باز این را هم در توضیحش خودتان مراجعه کنید. «و خامساً: أن
النسبة التی بین الناسخ والمنسوخ غیر النسبة التی بین العام والخاص وبین المطلق
والمقید وبین المجمل والمبین، فان الرافع للتنافی بین الناسخ والمنسوخ بعد
استقراره بینهما بحسب الظهور اللفظی هو الحکمة والمصلحة الموجودة بینهما، بخلاف
الرافع للتنافی بین العام والخاص والمطلق والمقید والمجمل والمبین».
بررسی
قول مختار: جلسه آتی
حال این آیه
شریفه را کدام قول بگوئیم؟ ما ننسخ را فقط همین نسخ آیات قرآن بیاوریم کما هو
المشهور؟ بگوئیم فقط نسخ آیات تکوینی است که صاحب تفسیر المنار و دیگران از
اهل سنت ... قائل شدند، یا بگوئیم عمومیّت دارد هم آیات تشریعی را دلالت دارد و هم
آیات تکوینی را.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین