درس خارج : جهاد ابتدایی - جلسه 16

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۲ ق.ظ

جهاد ابتدایی - جلسه 16

تاریخ برگزاری جلسه: 1391/5/25
نتیجه ی نهایی در مورد آیه 106 بقرة و بحث نسخ در قرآن ـ مناقشه بر نظریه ی علامه طباطبایی(ره) و صاحب المنار و فقه الجهاد ـ و تایید نظر مشهور از منظر مختار



بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین



یادآوری: بررسی سه نظر پیرامون دلالت آیه‌ «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ» بر نسخ اصطلاحی
بحث در این آیه شریفه بود (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ) که آیا دلالت بر نسخ اصطلاحی در میان فقها و اصولیین دارد یا خیر؟ گفتیم مجموعاً سه نظریه در این آیه شریفه وجود دارد که عبارتند از:

نظریه ی مشهور مفسرین: نسخ آیات قرآن
ایشان قائلند که منظور از این نسخ در آیه شریفه، همین آیات قرآن کریم است،«مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ» یعنی همین آیه‌ای و در نتیجه، این «آیَةٍ»  دلالت دارد هم بر جواز نسخ و هم بر وقوع نسخ.

نظریه ی صاحب المنار: نسخ آیات تکوینی
برخی مثل صاحب «تفسیر المنار» این «آیَةٍ» را فقط آیه‌ی تکوینی معنا کردند و یک مؤیّداتی ذکر کردند که دیروز بیان کردیم.

نظریه ی علامه طباطبایی(ره): نسخ آیات تکوینی و تشریعی؛
برخی هم مثل مرحوم علامه طباطبایی(ره) این آیه را یک معنای عام بیان کردند، اعم از آیه‌ی تشریعی و آیه تکوینی، اعم از قرآن و آیات تکوینیّه.

بیان دو مطلب مقدماتی، قبل از تبیین نظریه ی مختار
اینجا قبل از اینکه یکی از این اقوال را اختیار کنیم اگر ما کلمه‌ی «آیَةٍ» را در قرآن کریم یک فحص اجمالی کنیم، چند مطلب روشن می شود که عبارتند از:

مطلب اوّل: کلمه «آیَةٍ» در آیات تکوینی و تشریعی به کار رفته

کلمه‌ی «آیَةٍ» در قرآن، هم در آیات تکوینی استعمال شده و هم در همین آیات قرآن کریم، در هر دو استعمال شده، این یک.

مطلب دوّم: استعمال «آیة» در آیات تکوینیه بیشتر از آیات تشریعی است

استعمال کلمه‌ی «آیَةٍ» در آیات تکوینی بیش از استعمالش در خود «آیَةٍ» به معنای قرآن است، یعنی در ذهن کسی نیاید که خداوند(سبحانه و تعالی) در استعمالات قرآن کریم، غالباً «آیة» را بر همین آیات کتاب، استعمال کرده و حالا در یک موارد نادری در آیات تکوینیّه استعمال شده. خیر چنین نیست؛ من یک ملاحظه‌ی اجمالی در این استعمالات کلمه‌ی «آیة» کردم، دیدم می‌شود به این نتیجه رسید که استعمال کلمه «آیة» در آیات تکوینیّه، بیش از استعمال «آیة» در خود همین آیات قرآن کریم است. به هر دو استعمالات، عنایت فرمایید:

موارد استعمال شده در آیات تکوینی: به این قرارند: (سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُم مِّنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ)211 بقرة  که اینجا کلمه آیه در همین آیه تکوینی یا معجزات استعمال شده. در 248 سوره بقره (وَقَالَ لَهُمْ نِبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ)248 بقرة، نشانه و آیت ملک این است که تابوت را بیاورد؛ (إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)11 نحل یا (وَانظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ) 259 بقرة این که بعد از صد سال نگاه کند به حمارش، این یک آیتی است برای مردم. یا در قضیه ی حضرت مریم، (قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّیَ آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا)41 آل عمران یا در (أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ) 49 آل عمران  یا در (وَیَا قَوْمِ هَـذِهِ نَاقَةُ اللهِ لَکُمْ آیَةً) 73 آل عمران، این گونه آیات را در قرآن زیاد داریم که نشانه‌های تکوینی خداوند(سبحانه و تعالی) را بیان می‌کنند و مثلاً می‌گویند (إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّلْمُؤْمِنِینَ) 44 عنکبوت و یا در (إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ) 11 نحل و یا (إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ) 13 نحل و یا (إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَسْمَعُونَ) 65 نحل و همچنین این آیه شریفه (فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ)59 اسراء، که خود لیل و نهار را به عنوان دو آیه قرار داده. در «فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِّلْعَالَمِینَ) انبیاء 91 که خود حضرت مریم و پسرش(علیهما السلام) را به عنوان «آیة» قرار دادیم. به هر جهت اینها مواردی است که کلمه «آیة» در قرآن در آیات تکوینی استعمال شده.

موارد استعمال شده در آیات تکوینی و تشریعی: مواردی هم داریم در همین آیات کتاب الله استعمال شده (وَقَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ لَوْلاَ یُکَلِّمُنَا اللهُ أَوْ تَأْتِینَا آیَةٌ) 118 بقرة، کفار و مشرکین می‌گفتند چرا خدا(سبحانه و تعالی) با ما تکلّم نمی‌کند یا یک آیه‌ای را نازل نمی‌کند؟ این هم احتمال دارد که باز تکوینی باشد! در 37 انعام دارد (وَ قَالُوا لَوْ لَا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ) هر دو احتمال در این وجود دارد و (قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَی أَن یُنَزِّلٍ آیَةً)37 انعام حالا چون کلمه‌ی تنزیل دارد ظهور در همین آیات کتاب است. البته هر دو احتمال نیز وجود دارد. در سوره یونس دارد (وَیَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ)20 یونس آنجایی که کلمه‌ی اُنزِلَ یا تنزیل دارد، ظهور در همین آیات کتاب دارد.

بیان نظریه ی مختار پیرامون تشریعی بودن معنای آیه  در «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ...» ضمن دو قرینه
پس کلمه «آیَة» هم در آیات تکوینی و هم در آیات تشریعی استعمال شده و استعمالش در آیات تکوینی بیش از استعمالش در «آیَة» به معنای کتاب است، این ها روشن است. این دو مطلب، تا اینجا مسلّم است. اما حالا در این آیه «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ» چه بگوئیم؟ در اینجا دو قرینه وجود دارد که ظهور روشنی دارد که این «آیَة» در اینجا آیه‌ی تشریعی است که عبارتند از:

قرینه ی اول: کلمه ی «نُنسِهَا»
کلمه‌ی «نُنسِهَا» است، (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ) این کلمه به معنای «انساء» است، یعنی یک آیه‌ای را ما «انساء» کنیم که مفسرین گفتند یعنی انساء از غیر رسول اکرم(ص) و نه در مورد خود رسول اکرم(ص). این «نُنسِهَا» را قرینه بگیریم برای اینکه آیه در اینجا همین آیات کتاب الله است.

قرینه‌ی دوم: ماده ی نسخ، زیرا در آیات تشریعی «نسخ» به کار رفته و در آیات تکوینی «خلق»
قرینه ی دوم که می‌خواهیم عرض کنیم خودِ «ماده‌ی نسخ» در قرآن است. نسخ در لغت، به معنای زوال و ازاله است، «نسخة الشمس الظل» یعنی خورشید آمد سایه را نسخ کرد و از بین برد، نسخ در معنای لغوی به معنای ازاله است، حالا چه ازاله ی عینی از اعیان موجوده و چه ازاله به معنای آیه‌ای از آیات قرآن کریم. ولی قرآن در مورد حقایق کونیه بیشتر ماده‌ی «خلق» را به کار می‌برد، اینکه بفرماید یک آیات و معجزاتی را موسی داشت و ما نسخش کردیم، یا یک گروهی بودند که آن گروه را ما نسخ کردیم، این یک استعمال بعیدی در قرآن است، خود کلمه‌ی نسخ در مورد ازاله‌ی همین آیه می‌آید.

بیان سه اشکال بر نظریه ی صاحب تفسیر المنار از منظر مختار؛
از اینجا اول حرف ما با صاحب «تفسیر المنار» است، چه بر نظر ایشان چند اشکال وارد است و آن این که:

اشکال اوّل: تفسیر این آیه، به آیات تکوینی با شأن نزول آیه ناسازگار است
همه‌ی این مطالب، درست است؛ یعنی در قرآن، کلمه‌ی «آیَة» در آیات تکوینی استعمال شده و البته استعمالش هم بیش از استعمال در آیات کتاب الله است، این درست. اما شما با شأن نزول در این آیه چکار می‌کنید؟ صاحب «تفسیر المنار» یک مطلبی را ذکر کرده که اصلاً با شأن نزول آیه سازگاری ندارد، شأن نزول این آیه این بوده که: بعد از اینکه قبله از بیت المقدس به مکه که ظاهراً 15 ماه بعد از هجرت به مدینه بوده، تغییر پیدا کرد، یهودی‌ها خُرده گرفتند و گفتند شما این مدتی که نماز خواندید یا درست بوده یا نبوده و اعتراض می‌کردند بر مسلمان‌ها که چرا مسئله‌ی قبله، نسخ شده؟ پس از این جریان، آیه نازل شد که (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا) حالا ما بیائیم این آیه را با آیه تکوینی معنا کنیم، با شأن نزول آیه چکار کنیم؟ در شأن نزول یک قاعده‌ای وجود دارد و آن اینست که آیه را هر طور معنا ‌کنیم نباید شأن نزول از دایره معنا خارج باشد، یعنی نباید طوری معنا کنیم که مورد آیه، خارج از آیه باشد، پس این شأن نزول را شما چکار می‌کنید، این اولاً.

اشکال دوّم: کلمه «ننسها» قرینه است بر این که مراد از نسخ، آیات قرآن است
کلمه «نُنسِهَا»  قرینه‌ی دوم است، برای اینکه ما بگوئیم لااقل، چون صاحب «تفسیر المنار» می‌گوید: این کلمه ی «آیَة»، خصوص آیات تکوینیه است، «نُنسِهَا» قرینه است بر اینکه این «آیَة» حتماً آیات کتاب را شامل می‌شود.

اشکال سوم: ذیل آیه، به قرینه ی آیه ی 101 نحل، با آیات تشریعی سازگار بوده و نسخ نیز، در دایره ی قدرت الهی است
اینکه صاحب «تفسیر المنار» گفته اگر مراد از «آیة»، آیات قرآن باشد، با ذیل آیه ی 106، سازگاری ندارد که آمده است (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ) رشید رضا گفته: این ذیل در مورد تغییر آیات کتاب، مناسب نیست، بلکه این ذیل، با نسخ در آیات تکوینی سازگاری دارد. ما یک مورد نقض برایش آوردیم از خود قرآن کریم، در آیه 37 سوره انعام دارد (قُلْ إِنَّ اللهَ قَادِرٌ عَلَی أَن یُنَزِّلٍ آیَةً)37 انعام بنابر این که «آیَة»، در آنجا همین «آیه ی کتاب الله» باشد، چه اشکالی دارد؟ خدا(سبحانه و تعالی) قدرت دارد یک وقتی بیت المقدس را قبله قرار بدهد و حالا کعبه را قبله قرار بدهد.

البته لازم به ذکر است در جلسه ی قبل عرض شد که صاحب کتاب «فقه الجهاد» و دیگران می‌گویند: کسانی که قائل به نسخ‌اند، فقط دو آیه به عنوان دلیل اینهاست، یکی همین آیه 106 بقره (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا) و یکی هم آیه (وَإِذَا بَدَّلْنَا آیَةً مَّکَانَ آیَةٍ وَاللهُ أَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ) 101 نحل. پس اینکه صاحب «تفسیر المنار» ذیل آیه را می‌خواهد قرینه بیاورد بر اینکه این آیه تکوینیه است، درست نیست؛ ما موارد دیگری در مورد همین آیه‌ی کتاب داریم که افرادی به پیامبر(ص) می‌گفتند: برو به خداوند(سبحانه و تعالی) بگو تا یک آیه‌ای نازل کند و گاهی خدا(سبحانه و تعالی) می‌فرمود: تو بگو که من از پیش خودم که نمی‌توانم آیه‌ای بخوانم، آیه را خدا(سبحانه و تعالی) باید نازل کند، اینطور نیست که هر وقتی من بخواهم آیه‌ای باید نازل شود، تعبیر این است «قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ» من روی کلمه« قَادِرٌ» تکیه دارم «عَلَی أَن یُنَزِّلٍ آیَةً» پس معلوم می‌شود خود تنزیل آیه، نسخ یک «آیَة»، اینها هم در دایره‌ی قدرت الهی(سبحانه و تعالی) است، ما چرا بیائیم اینها را از دایره‌ی قدرت الهی خارج کنیم، عرض کردم مگر اینکه کسی در همین 37 انعام، آیه را در اینجا به معنای معجزه بیان کند. در نتیجه این مؤیّداتی که صاحب «تفسیر المنار» آورده، با آن اشکالاتی که مطرح کردیم، قابل جواب است، یعنی تا این اندازه اینجا پیش آمدیم که ما وجهی نداریم آیه‌ را در اینجا منحصر کنیم به آیات تکوینیه که صاحب «تفسیر المنار» ادعا کرده بود.

مناقشه بر نظر علامه طباطبایی(ره) از منظر مختار:  فراز (نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا) قرینه است بر تشریعی بودن معنای نسخ آیه
دو قول دیگر باقی می‌ماند؛ یا اینکه همانند قول مشهور بگوئیم این «آیَة» خصوص آیه ی کتاب است، (قُلْ إِنَّ اللهَ قَادِرٌ عَلَی أَن یُنَزِّلٍ آیَةً) که ما می‌خواهیم «نُنسِهَا» را قرینه بر همین معنا قرار بدهیم؛ از این رو، دیگر چه وجهی دارد که ما «مِنْ آیَةٍ» را یک معنای عامی برایش کنیم و بگوئیم هم آیه کتاب و هم آیه تکوینی، لزومی ندارد و وجهی نیز ندارد، این (نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا) باز خودش قرینه می‌شود بر اینکه آن آیه ناسخ، خیر از آیه منسوخ است، آیه منسوخ تا این زمان مصلحت در آن وجود داشته، ملاک در آن وجود داشته و به آن عمل می‌شده، اما الآن دیگر این آیه ناسخ عنوان خیر را دارد.

نظر نهایی، پذیرش نظریه ی مشهور در مورد آیه (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا)؛

پس مجموعاً خود این آیه شریفه، قرائنش بر این است که این آیه، مراد خصوص همین آیات قرآن کریم باشد و همان برداشتی که مجموع مفسرین و کثیری از فقها از همین آیه کردند و نسخ را به همین آیات کتاب گرفتند، این ترجیح دارد، حالا انسان نمی‌تواند یک نظر قطعی را حتماً در مورد این آیه یا سایر آیات دیگر بیان کند. البته ما قبلاً هم یک نکته‌ای را تذکر دادیم و آن این است که اصلاً قرآن یک کتاب خیلی عجیبی است، قرآن این چنین است که ممکن است در یک آیه‌ی قبلی، کلمه‌ی آیه باشد و در آیه‌ی بعدش هم کلمه‌ی آیه باشد، ولی اینها به دو معنا باشد، یک روایتی را یک منسوب به امام باقر(ع) است که حضرت فرمود: «قَالَ(ع) لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآیَةَ یَنْزِلُ أَوَّلُهَا فِی شَیْ‏ءٍ (وَ أَوْسَطُهَا فِی شَیْ‏ءٍ) وَ آخِرُهَا فِی شَیْ‏ءٍ» وسائل‏الشیعةج27، ص203 یعنی اول آیه در یک شیء است، وسط آیه در یک موضوع است و آخر آیه در موضوع سومی است؛ حال کدام عقل بشر است که می تواند این موضوع را درک کند!؟ این مطلب را نمی توان بدون این که با یک منبعی که اتصال به وحی نداشته باشد که اهل‌بیت(ع) باشند، درک کرد. پس نظر ما این شد که این آیه شریفه «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» بر ادعای نسخ که مشهور از مفسرین و مشهور از فقهاء و اصولیین قائل‌اند، دلالت دارد، یعنی قرآن کتابی است که نسخ در آن واقع شده، بعضی از آیاتش ناسخ بعضی از آیات دیگرش است.

مناقشه بر نظر صاحب کتاب فقه الجهاد از منظر علامه طباطبایی(ره) و مختار؛ آیا وجود محکم و متشابه در قرآن، به هدایت گری و نورانیت آن، ضرر می رساند؟
اینجا صاحب آن کتاب «فقه الجهاد» یک مقدار خطابی صحبت کرده که دیروز هم اشاره کردیم می‌گوید کتابی که هدایت است چطور در آن نسخ است؟ کتابی که نور است، کتابی که برای وجوب تبعیّت است، چطور در آن نسخ راه دارد، به نظر ما تمام این حرفها خطابی است، این نکته‌ای که دیروز از مرحوم علامه طباطبایی(ره) نقل کردیم بسیار نکته‌ی خوبی بود و من ندیدم هیچ کس دیگری این نکته را توجه کرده باشد، ایشان فرمودند: که اگر یک آیه ای منسوخ می‌شود حکمش منسوخ می شود ولی خود آیه، اعجاز آیه، اینها که منسوخ نمی‌شود، این آیه متضمن یک حکمی است و این حکم هم تا یک زمانی عمل شده، آن آیاتی که می‌گوید: «اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم» 3 اعراف یا «مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»، عمل شده. اینطور نیست که بگوئیم خدا یک آیه‌ای نازل کرده و اصلاً عمل به آن هم نشده و یا در هیچ زمانی به آن عمل نمی‌شود، هم عمل شده و هم برای هدایت در جنبه‌ی اعجازش باقی است، نور است، رحمت است و تمام این جهات در آن باقی است، نسخ با این عناوین هیچ گونه منافاتی ندارد. کما اینکه خود قرآن می‌فرماید: (هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ)7 آل عمران، این آیات قرآن، بعضی هایش محکم و بعضی دیگر متشابه است، بعد می‌فرماید: متشابهات را آنها که «فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ» هست تبعیّت می‌کنند، تا متشابه را به محکم ارجاع ندهیم، قابل عمل نیست که ارجاعش هم فقط به وسیله اهل‌بیت(ع) ممکن است، حال چطور در آنجا نمی‌گوئید: پس چرا کتابی که برای هدایت است باید آیات متشابه داشته باشد، کتابی که نور است آیات متشابه داشته باشد، اشکالی ندارد و منافاتی ندارد. بنابراین اینجا صاحب کتاب «فقه الجهاد» که از کسانی است که نسخ را به طور کلی منکر است در رد نظریه ی ایشان می گوییم: این حرف‌هایی که شما می‌زنید، حرفهای خطابی است.

بیان دو ادعای دیگر در کلام صاحب فقه الجهاد و مناقشه در آن ها
به هر جهت در جلسه ی قبل عرض کردیم که قرضاوی در کتاب «فقه الجهاد» می گوید این آیه (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا) مربوط به نسخ شرایع «بعضها مع بعضٍ» است، وی در دنباله‌ی حرفهایش چند مطلب دیگر دارد که عرض می‌کنم.

ادّعای اول: در جوامع روایی اهل سنت، هیچ روایتی از پیامبر(ص) در مورد نسخ آیه ای از آیات قرآن نیست
وی می‌گوید: ما در سنّت رسول خدا(ص) دلیلی بر نسخ در قرآن نداریم. حرفش این است که می‌گوید «من قرأ کتب الحدیث الستة» کسی که صحاح سته یعنی «صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابوداود، سنن ترمذی، سنن نسائی و سنن ابن ماجة» را بخواند و بعد می‌گوید: بلکه بالاتر «تسعه» را بخواند؛ چه صحاح سته همین صحاح معروف است و تسعه که می‌شود سه کتاب دیگر اضافه می‌شود یعنی «موطأ ابن مالک»، «مسند احمد بن حنبل» و «مسند دارمی»[ابو سعید عثمان دارمی] بعد بالاتر از آن می‌گوید کتب چهارده گانه‌ی حدیثی ما را بخواند یعنی: «مسند ابی یعلی» و «مسند بزّار» و «معاجم ثلاثه‌ی طبرانی» و بعد می‌گوید: بلکه بالاتر اگر کسی هفده کتاب از کتب حدیثی ما را بخواند یعنی «صحیح ابن خزیمة»، «صحیح ابن حبّان» و «مستدرک علی الصحیحین حاکم»، می‌گوید اگر کسی تمام این هفده کتاب حدیثی ما را ببیند «لم یجد فیها حدیثاً سابقاً عن رسول الله(ص) یقول إنّ الآیة الفلانیّة فی سورة کذا منسوخةٌ» یعنی می‌گوید ما یک روایت نداریم که یک صحابی از قول پیامبر(ص) نقل کند که فلان آیه، منسوخ است بعد می‌گوید «وقد تلقی کتاب الوحی و حفّاظ القرآن و عامّة الصحابه القرآن من فم رسول الله» کتاب وحی و حفاظ قرآن، صحابه قرآن را از فم رسول خدا(ص) گرفتند «و لم یسمعوا من رسول الله شیئاً من ذلک أن من القرآن ما هو منسوخٌ بالمعنی الاصطلاحی للنسخ» پس این حرف دیگر ایشان است که می‌گوید یک روایت نداریم که صحابی از قول پیامبر(ص) این مطلب را نقل کند.

دو مناقشه بر ادّعای اول از منظر مختار
جواب اولین مطلب ایشان خیلی روشن است؛ چه این که به صاحب کتاب «فقه الجهاد» دو پاسخ داده و می‌گوئیم:

مناقشه ی اوّل: با وجود تصریح قرآن، نیازی به این امر نیست
با وجودی که خود قرآن دلالت دارد دیگر نیاز به این امر وجود نداشته، زیرا قرآن می‌فرماید: (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا) به تعبیری دیگر، جواب اول این است که با وجود آیه قرآن، نیازی نیست، وقتی آیه قرآن بر یک امری تصریح دارد شما می‌گوئید چرا پیغمبر(ص) نفرموده؟

مناقشه ی دوّم: فقه اهل سنت، فقه صحابه است نه فقه پیامبر(ص)
مواردی را هم صحابه ذکر کردند و گفتند این آیه ناسخ آن است و این هم ناسخ آن است، خود آقایان اهل سنت می‌گویند: صحابی هر چه را هم خودشان می‌گویند از رسول خدا(ص) شنیدند، حالا چطور در اینجا اینقدر مته را به خشخاش می‌گذارند که باید از قول خود پیامبر(ص) نقل کنند! فقه اینها معروف به فقه صحابه است و از رسول خدا(ص) چیزی ندارند. به تعبیری دیگر، اینکه فقه شما پر است از حرفهایی که از صحابه نقل می‌کنید، پس روی تمام آنها خط بطلان بکشید! چقدر اینها از خلیفه اول و دوم و سوم و معاویه و دیگران نقل می‌کنند به ایشان عرض می کنیم، بیائید بر روی فقه تان خط بطلان بکشید، چون اینها نمی‌گویند: «عن رسول الله(ص)»، بلکه می-گویند «عن بعض الصحابة»!!! و روایت را این گونه نقل می‌کنند و مستند برای حکمشان، در فقه‌شان چنین روایاتی است! لذا این حرف هم حرف درستی نیست.

ادّعای دوم: اجماعی بر نسخ بین مفسرین وجود ندارد
باز حرف دیگری که دارد می‌گوید ما اجماعی بر نسخ نداریم و در ضمن کلماتش می‌گوید تمام آیاتی که ادعای نسخ در آن شده ما یک آیه نداریم که مفسّرین و فقها، اجماع بر نسخ در آن داشته باشند، همه‌اش مورد اختلاف است.

دو مناقشه بر ادّعای دوم از منظر مختار
بر این نظر صاحب کتاب «فقه الجهاد» نیز دو مناقشه داریم یعنی جواب این است که:

مناقشه ی اول: ‌آیات نجوا، قبله و... از موارد اجماعی بین مفسرین است
آیاتی داریم، که مسلماً بر نسخ دلالت دارد همچون خود آیه نجوا که فرمود: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً ذَلِکَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)12 مجادلة، یعنی در قضیه نجوا روشن است که یکی از جمله آیاتی است که مسلّماً نسخ در آن آمده همین آیه است زیرا، آیه‌ی بعدی‌اش، ناسخ آیه قبلی‌اش است یعنی آیه (أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) 13 مجادلة و امر روشنی است و چطور ما بر نسخ اجماع نداریم؟ در قضیه قبله، نسخ روشن است و در قضیه ی زنی که مرتکب فحشا می‌شد، نسخ روشن است؛ زیرا اول حکمش این بود که داخل یک خانه او را حبس کنند تا بمیرد، بعد گفتند صد تازیانه به او زده شود، آری از این موارد در قرآن زیاد داریم.

مناقشه دوّم: عدم پذیرش توجیه مسلم اصفهانی در انکار نسخ، توسط شما، دلیل محکمی بر وجود نسخ است
جواب دیگر این است که بعضی‌ها آمدند حتّی در مواردی که اتفاقی هست یک شبهةٌ مائی کردند، تعجب اینست که خود صاحب کتاب «فقه الجهاد» از مسلم اصفهانی متوفای 322، که از منکرین نسخ است نقل می‌کند که او می‌گوید: «تمام آیاتی که در آن ادعای نسخ شده، قابل توجیه است» و تعجب این است که صاحب کتاب «فقه الجهاد» در پاسخ به مسلم اصفهانی می‌گوید: «انصافاً مواردی را توجیه کرده که نمی‌شود توجیهش را قبول کرد»!!!، که معنای کلام صاحب کتاب «فقه الجهاد» این است که در بعضی از موارد از آیات قرآن، نسخ در آن مسلّم است و مورد انطباق است.

به هر جهت چون به نظرم رسید که بحث نسخ، بحث بسیار مهمی است لذا به آن پرداختیم چه اگر ما اینطور بگوئیم که اصلاً نسخ در قرآن نداریم بعد هم در آیات جهاد که مورد بحث ماست بخواهیم نسخ را انکار کنیم، حرف درستی نیست. ان شاء الله نتیجه ی نهایی بحث در جلسه ی آتی.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین



 

 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی