درس خارج : جهاد ابتدایی - جلسه 17
دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۳ ق.ظ
جهاد ابتدایی - جلسه 17
تاریخ
برگزاری جلسه: 1391/5/28
بررسی طائفه
ی دوم از آیات- آیات 36 تا 40 مبارکه ی انفال- اثبات مشروعیت جهاد ابتدایی به
واسطه ی آیات مربوط به بحث مهدویت- بیان نظرات مختار- ادامه ی بررسی طوائف دیگر از آیات و ادله روایی بحث
بسم
الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله
رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
دو.
بررسی اجمالی طائفه ی دوم: آیات 36 تا 40 مبارکه ی انفال، دالّ بر مشروعیت جهاد
ابتدایی
بحث آیات
سوره مبارکه بقره را تا اندازهای که قدرت بر فهم بود، مورد بحث قرار دادیم. نظیر
آن آیاتی که در سوره ی مبارکه ی بقره است، آیاتی در سوره مبارکه ی انفال وارد شده
که این آیات هم قریب به همان مضامینی است که در آیات سوره ی مبارکه ی بقره آمده
است و از این آیات هم میتوان مشروعیّت جهاد ابتدایی در اسلام را به خوبی استفاده
نمود. در آیات 36 تا 40 مبارکه ی انفال، خدای تبارک و تعالی میفرماید: (إِنَّ
الَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ اللهِ
فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ
وَالَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ(36)
لَِیمِیزَ
اللهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ
فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِى جَهَنَّمَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ(37)
قُل
لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ إِن یَنتَهُواْ یُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِن
یَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِینَ(38)
وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ فَإِنِ
انْتَهَوْاْ فَإِنَّ اللهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ(39)
وَ
إِنْ تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَ
نِعْمَ النَّصِیرُ(40)) چه این که:
در آیه ی 36
می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ
سَبِیلِ اللهِ» آن هایی که کافرند، اموال خودشان را انفاق میکنند تا صدّ از سبیل
الله کنند «فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ
یُغْلَبُونَ» بعد هم که انفاق میکنند، یک حسرتی گریبان این ها را میگیرد و میبینند
این انفاقی که کردند، اثری نکرد، بعد هم مغلوب واقع میشوند. «وَالَّذِینَ
کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ»؛ به هر جهت خداوند متعال در آیه ی 36 انفال
می فرماید: کفار انفاق میکنند، پول خرج میکنند تا این که مانع از راه خدا(سبحانه
و تعالی) شوند. که البته دو شأن نزول درباره ی این آیه، آمده است که عبارتند از:
«شأن نزول
اوّل»: سعید بن جبیر و مجاهد میگویند: این آیه «نزلت فی أبی سفیان من حرب استأجر
یوم احد ألفین من الاحابیش یقاتل بهم النبی(ص) سوی من استجاشهم» چه آن گروهی که
اهل یک قبیله ی واحد نباشند، بلکه از قبیلههای مخلتف در یک جا جمع کنند، میگویند:
«احابیش»، که با «احابِش» فرق میکند، «احابِش» جمع حبشیهاست، امّا «احابیش» یعنی گروهی که از
قبیلههای مختلف تشکیل شده باشد. ابوسفیان دو هزار نفر را این طوری جمع کرد تا با
پیامبر اسلام(ص) جنگ کنند.
«شأن نزول
دوّم»: این که گفتند این آیه، مربوط به جنگ بدر است «نزلت فی المطعمین یوم بدر
وکانوا اثنی عشر رجلاً -أبوجهل بن هشام و عتبة و شیبة ابنا ربیعة بن عبد شمس و
نبیه و منبه ابنا الحجاج وأبوالبختری بن هشام و النضر بن الحارث و حکیم بن حزام و
ابی بن خلف و زمعة بن الاسود و الحارث بن عامر بن نوفل و العباس بن عبدالمطلب- و
کلهم من قریش وکان کل یوم یطعم واحد منهم عشر جزر دوازده نفر از کفار بودند در روز
بدر که هر روزی یکیشان اطعام میداد و اطعامشان این بود که هر نفری ده تا جزر،
جزور یعنی گوسفند یا شتری که برای قربانی آماده است، عرب شتر یا گوسفندی را که
برای قربانی آماده میکند را جزور میگوید؛ حالا این کلمه جزائر یعنی جایی که این
جزرها زیاد هستند. هر نفری روزی ده تا قربانی این طوری داشت، این شأن نزول آیه 36
است.
سپس در آیه ی
37 می فرماید:
(لِیَمِیزَ
اللهُ الْخَبِیثَ مِنْ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ
فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُوْلَئِکَ هُمْ الْخَاسِرُونَ)
بعد در آیه ی
38 میفرماید:
(قُلْ
لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَنتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ) آن هایی که
کافرند اگر از کفر امتناع کنند و دست از آن بردارند آن چه که گذشته است، مورد
غفران واقع میشود: «یُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ» قبلاً هم عرض کردم در آیه 192 سوره بقره آمده بود: (فَإِنْ
انتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) و در 38 انفال آمده است: «إِن
یَنتَهُواْ یُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ» یعنی همان قاعده جَبّ که «الاسلامُ یَجُبُّ ما قبلَه»
(ر.ک. به: مستدرک الوسائل، ج7، ص448) به خوبی استفاده میشود، سپس می فرماید:
«وَإِنْ یَعُودُوا» اگر مجدداً به کفر برگشتند «فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ
الْأَوَّلِینَ» خداوند(سبحانه و تعالی) میفرمایند: این ها میدانند که ما
برخوردمان با آباء و گذشتگان این-ها چطور بوده، همان سنّت را در مورد این ها جاری
کنید. در ادامه در آیه ی 39 می فرماید: (وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ) خدای تبارک و تعالی بعد از این چند آیه به پیامبر
اکرم(ص) خطاب میکند، این خطاب یا به شخص پیامبر(ص) و مؤمنین است و یا از اول خطاب
به مجموع مسلمانهاست! چه این که میفرماید: با این ها قتال کنید «حَتَّى لَا
تَکُونَ فِتْنَةٌ» تا این که فتنه نباشد (وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ للهِِ) در آیه 193
بقره داشت:
(وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلهِ) اما در این
جا دارد
(وَیَکُونَ
الدِّینُ کُلُّهُ للهِِ) یعنی در این جا یک کلمهی «کُلُّهُ» اضافه دارد و در
انتهاء آیه می فرماید: (فَإِنْ
انتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) یعنی اگر این
ها دست از کفر برداشتند خداوند(سبحانه و تعالی) آگاه است، یعنی این طور نیست که
این مطلب بر خدا(سبحانه و تعالی) مخفی بماند (فَإِنَّ اللهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) در آن آیات
سوره بقره بحث این بود که این (فَإِنْ انتَهَوْا) بعضی از مفسرین گفتند که اگر از جنگ دست برداشتند و دیگر
جنگ نکردند با آنها جنگ نکنید، اما نظر مختار در آنجا این بود ک مراد این است که
اگر دست از کفر و شرک برداشتند با آنها مقاتله نکنید و البته این فراز از آیه که
فرمود
(فَإِنْ
انتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) نیز مؤیّد
همین نظر است و گرنه اگر کفار دست از جنگ برداشتند، دیگران هم بصیرند، اما چه کسی
فقط بصیر به این است که این ها واقعاً دست از شرک برداشتند؟ خداوند(سبحانه و
تعالی) میتواند بصیر باشد، این قرینه میشود بر این که مراد از «انتهاء»، امتناع
از کفر و شرک است؛
سپس در آیه ی
40 انفال، آن طرف قضیه را نیز بیان کرده است که «وَإِنْ تَوَلَّوْا» یعنی اگر این
ها دست از کفر برنداشتند و دو مرتبه در همان کفر خودشان باقی ماندند و بعد از این
که در کفر باقی ماندند آمدند جنگ کردند (فَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَوْلَاکُمْ
نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ).
بررسی
محل نزاع در طائفه ی دوّم آیات، در ضمن دو مطلب
حالا این
اجمال این چند آیه بود؛ امّا آن چه محل بحث ماست و میخواهیم به آن استدلال کنیم،
چند مطلب است و البته محقق خوئی(ره) در همین کتاب «منهاج الصالحین» یکی از آیاتی
که به عنوان جهاد ابتدایی به آن استدلال فرموده همین آیات سوره انفال است. (قُل
لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ إِن یَنتَهُواْ یُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِن
یَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِینَ) که این بحثی
ندارد این مطالب عبارتند از:
«مطلب اوّل»: مراد از «إِن
یَنتَهُواْ»، انتهای از شرک و کفر است، نه انتهای از قتال
مرحوم
طبرسی(ره) پیرامون فراز «إِن یَنتَهُواْ» در کتاب «مجمع البیان» ر. ک. به:
ج4ص833 آورده است: «ای یتوبوا عن ما هم علیه من الشرک و یمتنعوا منه» یعنی
اگر امتناع از شرک کنند، بعضیها هم همان احتمالی که قبلاً در سوره بقره بود، را
داده اند یعنی «إن ینتهوا عن المحاربة» اگر امتناع از جنگ کنند! منتهی عرض کردیم
آن آیه بعد که میگوید: (فَإِنْ
انتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) این بیشتر
سازگاری دارد با این که این عملی است که خدا زودتر از دیگران آگاه میشود، اگر
بگوئیم «إِن یَنتَهُواْ» یعنی امتناع از قتال کنند، دیگران هم بلافاصله میفهمند
که این اختصاص به خداوند متعال ندارد، امّا «إن ینتهوا عن الشرک» چیزی است که میشود به خداوند(سبحانه
و تعالی) اسناد داده شود به این که خداوند(سبحانه و تعالی) علم و بصیرت به او
دارد. «و إن یعودوا إلی القتال و اصرّوا علی الکفر فقد مضت سنت الله فی آباءکم و
عادته فی نصر المؤمنین و کبت اعداء الدین»، سنّت خدا(سبحانه و تعالی) قبلاً این
بوده که اگر شما بیائید با مسلمانها جنگ کنید، خداوند(سبحانه و تعالی) مسلمانها را
یاری میکند.
«مطلب دوّم»: به دو شاهد
قرآنی و دو شاهد روایی، مراد از «لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ» شرک و کفر است، نه ایذاء
مومنین
تا میرسیم
به این آیه مهم
(وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ) مرحوم طبرسی(ره) در کتاب «مجمع البیان» میگوید: «هذا
خطاب للنبی(ص) و المؤمنین بأن یقاتلوا الکفار حتّی لا تکون فتنة ای شرک»، یعنی
«فِتْنَةٌ»
را هم به
معنای شرک بیان میکند و میگوید: ابن عباس و حسن،«فِتْنَةٌ» را به شرک معنا
کردند. معنای آیه این است «حتی لا یکون کافرٌ بغیر عهد» ما کافر غیر معاهد نداشته
باشیم «لأن الکافر إذا کان لغیر عهدٍ کان عزیزاً فی قومه یدعو الناس إلی دینه
فتکون الفتنة فی الدین» کافری که عهدی با مسلمانها نداشته باشد، در میان قومش
عزیز است و قوم خودش را دعوت میکند به مخالفت با اسلام و این میشود فتنه در دین.
البته یکی از نکات خیلی کلیدی این است که «فِتْنَةٌ» را چند نفر نادر آمدند به
معنای «ایذاء المؤمنین» گرفتند؛ یعنی به معنای این که کفار نقشهکشی میکنند،
توطئه میکنند و ایذاء میکنند، مقدمات جنگ را فراهم میکنند، این طور معنا کردند.
ولی ما قبلاً شواهد قرآنی و روایی متعددی آوردیم که مراد از «فِتْنَةٌ» «شرک» است که عبارتند از:
«شاهد قرآنی اوّل»: فراز
«کُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیهَا» در آیه ی 91 نساء
یکی از شواهد
مهم ما همان آیه 91 از سوره مبارکه نساء بود که در آنجا خدای تبارک و تعالی میفرماید: (سَتَجِدُونَ
آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ کُلَّ مَا
رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیهَا ۚ فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ
وَیُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَیَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ
وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ ۚ وَأُولَٰئِکُمْ جَعَلْنَا لَکُمْ
عَلَیْهِمْ سُلْطَانًا مُبِینًا) آنجا هیچ معنایی ندارد غیر از این که «فِتْنَةٌ» را به
معنای شرک بگیریم، یعنی هر زمانی که این ها به «فِتْنَةٌ» ارجاع داده شدند و به
سوی «فِتْنَةٌ»
دعوت شدند «ادخلوا فیها»، داخل شدند، تا گفتند بیائید مشرک شوید مشرک میشدند،
آنجا نمیشود «فِتْنَةٌ» را به معنای نقشه، توطئه و ... معنا کرد، این یک شاهد بود.
«شاهد قرآنی دوّم»: فراز «ثُمَّ
سُئِلُوا الْفِتْنَةَ» در آیه 14 احزاب
یک شاهد دیگر
تازه پیدا کردیم در سوره مبارکه احزاب آیه 13 و 14 میفرماید: (وَإِذْ
قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا
وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِّنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا
عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا«13»
وَلَوْ
دُخِلَتْ عَلَیْهِم مِّنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا
وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یَسِیرًا«14») گروهی از کفار گفتند: ای اهل مدینه دیگر جای ماندن نیست
در جبهه و به شهر برگردید: «وَیَسْتَأْذِنُ
فَرِیقٌ مِنْهُمْ النَّبِىَّ» گروهی آمدند از پیامبر(ص) اجازه گرفتند و گفتند: «یَقُولُونَ
إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ» گفتند خانههای حفاظ ندارد و ما باید برویم خانه مان را
مراقبت کنیم، امّا خدای تبارک و تعالی میفرماید: «وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ» آنها
دروغ میگفتند زیرا خانههایشان حفاظ داشت «إِنْ
یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَاراً» بلکه ایشان قصد فرار دارند. حالا شاهد ما این آیه 14 است
که فرمود:
«وَلَوْ
دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا» اگر کفار از اقطار مدینه بر این ها هجوم بیاورند «ثُمَّ
سُئِلُوا الْفِتْنَةَ» بعد به این ها بگویند که بیائید کافر شوید، «سُئِلُوا»
یعنی از این ها درخواست شود «لَآتَوْهَا» این ها هم بیایند آن «فِتْنَةٌ» را قبول
کنند، داخل در «فِتْنَةٌ» میشوند، یعنی مشرک میشوند «وَمَا
تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یَسِیراً» برای مشرک شدن اندکی درنگ میکنند، سؤال ما این است که
این جا این فتنه را چه معنا میکنید؟ «ثُمَّ
سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا
تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یَسِیراً» کفار هجوم میآورند و خواستهشان این است که بیائید مشرک
شوید، این ها هم داخل در فتنه میشوند، دیگر از این قرینه بهتر میخواهید پیدا
کنید؟
روشن است که
هر دو شاهد مثال مربوط به جنگ است، حالا ممکن است یک جا فتنه استعمال شده باشد و
ربطی به جنگ نداشته باشد، ولی در دو آیه پیدا کردیم کلمهی فتنه مربوط به کفار و
جنگ کفار است، از آن ارادهی شرک شده، یعنی اگر ما روایتی هم نداشتیم میگفتیم
فتنه به معنای شرک است، «وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ» خدای تبارک و تعالی میفرماید: شما جنگ کنید تا فتنه
نباشد و من این را گفتم و باز هم عرض میکنم در ذهن آقایان باشد که این یک سیاستی
بود که خود کفار شروع کردند، کفار با مسلمانها قتال کردند «حتی لا تکون اسلاماً»
خدای تبارک و تعالی فرموده حالا که این ها این سیاست را دارند «وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ» که فتنهای در کار نباشد، یعنی شرکی در کار نباشد. البته
در این زمینه، دو روایت داریم:
«شاهد روایی اوّل»: بعد از
ظهور امام زمان(عج) تاویل «وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ» با محو تمامی مظاهر شرک،
انجام می شود.
یکی در کتاب
«الکافی» شریف جلد 8 ص 201 که آن هنگام که محمد بن مسلم از امام باقر(ع) در مورد
آیه«وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ» فرمود: « قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(ع) [فی] قول
الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ» فرمودند: «لَمْ
یَجِئْ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ بَعْدُ» هنوز تأویل این آیه نیامده، تأویل فرقش
با تفسیر در این است که تفسیر یک عنوان مفهومی و از مقولهی معناست، تأویل از مقولهی
عین است، مثل این که میگوئیم امیرالمؤمنین(ع) یا ائمه ی معصومین(علیهم السلام)
تأویل این آیه شریفه هستند، تأویل از مقوله ی عین است، یعنی امر حقیقی خارجی، امام
باقر(ع) میفرماید: تأویل این آیه هنوز نیامده! «قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(ع)
قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ
یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ فَقَالَ لَمْ یَجِئْ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ
بَعْدُ إِنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) رَخَّصَ لَهُمْ لِحَاجَتِهِ وَ حَاجَةِ أَصْحَابِهِ
فَلَوْ قَدْ جَاءَ تَأْوِیلُهَا لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُمْ لَکِنَّهُمْ یُقْتَلُونَ
حَتَّى یُوَحَّدَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَتَّى لَا یَکُونَ شِرْک»
«شاهد روایی دوّم»: بعد از
ظهور امام زمان(عج) تاویل «وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ» با محو کلیه ی
اشکال کفر و شرک محقق می شود.
شاهد دیگری
در «تفسیر عیاشی» جلد 2 صفحه 56 از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: «روی زرارة و
غیره عن ابی عبدالله(ع) أنّه قَالَ إِنَّهُ لَمْ یَجِئْ» آنجا بعد از این که «وَ
یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ» را میآورد این روایت را نقل میکند «لَمْ
یَجِئْ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ» تأویلی از این آیه هنوز نیامده «وَ لَوْ قَدْ قَامَ
قَائِمُنَا سَیَرَى مَنْ یُدْرِکُهُ مَا یَکُونُ مِنْ تَأْوِیلِ هَذِهِ الْآیَةِ»
تعبیر این آیه شریفه در زمان ظهور حضرت حجت(عج) است. بعد میفرماید «وَ
لَیَبْلُغَنَّ دَیْنُ مُحَمَّدٍ(ص) مَا بَلَغَ اللَّیْلُ» در زمان ظهور امام
زمان(عج)، آن
حضرت(عج) دین جدّش حضرت محمد بن عبدالله(ص) را ابلاغ میکند؛ یعنی به آن نقاطی که
شب به آن رسیده، یعنی هر جا شب آنجا را فرا گرفته رسالت حضرت محمد(ص) در آنجا جاری
میشود «حَتَّى لَا یَکُونَ شِرْکٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ» تا اصلاً روی زمین شرک
و مشرکی نباشد.
اثبات
مشروعیّت بحث جهاد ابتدایی با آیات مربوط به مهدویت، بررسی دو آیه
و البته از
آیات مربوط به بحث مهدویت نیز، بحث مشروعیت جهاد ابتدایی قابل استفاده است؛ به
عنوان مثال:
آیه
ی شریفه ی پنجاه و پنج سوره ی مبارکه ی نور
که خداوند
متعال می فرماید:
(وَعَدَ
اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم
فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ
دِینَهُمْ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ
أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ
فَأُوْلَئِکَ هُمْ الْفَاسِقُونَ)55 نور؛ نیز بحث جهاد ابتدایی را اثبات
می کند؛ چه این که این آیاتی را که امروز بحث کردیم و این روایاتی که از امام صادق
و امام باقر(ع) نقل کردیم که فرمودند «لم یجئ تأویل هذه الآیة» این مطلب را
تایید می کند؛ زیرا ائمه(ع) نفرمودند که این آیه هنوز قابل عمل نیست و در زمان
ظهور قابل عمل میشود، بلکه تحقق واقعی و کامل این آیه را در زمان ظهور دانسته و
با رسالت نبی اکرم(ص) با رسالت خاتم اوصیاء(ص) مرتبط دانستند؛ من یادم هست این جا
فخر رازی و اهل سنت چه بلایی بر سر قرآن و تفسیر آن آوردند که آدم واقعاً باید از
بعضی از این تفاسیر بگرید؛ چه آنها به زعم خودشان این «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی
الْأَرْضِ» را به خلفای اربعه زدند!!! به این که خدا(سبحانه و تعالی) به پیامبر(ص)
فرمود: بعد از تو چهار نفر خلیفه میشوند، اشکالی که هست این که میگوئیم هر کدام
از این خلفای اربعه را که کشته شدند؛ پس معنای «وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ
خَوْفِهِمْ أَمْناً» چه میشود؟! این آیه یک زمانی را میگوید که استخلاف است،
«وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمْ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ» یعنی «وَ یَکُونَ
الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ» بعد هم می فرماید:«یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی
شَیْئاً». بنابراین جهاد ابتدایی در اول اسلام مشروع شده، با آن توضیحاتی که قبلاً
دادیم تدریجاً مشروعیّتش اعلام شده و غایت اصلی از آن نیز، رفع فتنه و قائم شدن
دین خدا یا همان اسلام در روی زمین است. حالا بعضی میگویند مقصود این است که: «دین عمومی مردم
در کلّ جهان، اسلام باشد، و بعضیها ولو اجمالاً در یهودیت و نصرانیّت باقی
بمانند» و بعضی میگویند نه، اصلاً مشرکی روی زمین نباید باشد! آنچه که هویّت
رسالت خاتم الاوصیاء(ص) را شکل میدهد این قضیه است. یعنی شما اگر امروز گفتید ما
جهاد ابتدایی نداریم، ما سؤالمان از منکرین جهاد ابتدایی این است که آیا در زمان
ظهور حضرت قائم(عج) هم جهاد ابتدایی نیست؟! یعنی حضرت هم ظهور میکنند، اگر کفار
به ایشان حمله کردند بالاخره آن حضرت(عج)، دفاع میکند یا خیر؟؛ آن زمانی است که
اسلام با تمام ابعادش باید برای تمام بشر طرح شود و همه بپذیرند. پس رشته ی جهاد
ابتدایی از اول اسلام تا آن زمان این چنین است؛
آیه
ی شریفه ی چهارم سوره ی مبارکه ی حجّ
که خداوند
متعال می فرماید:
(الَّذِینَ
إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ
وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلهِ عَاقِبَةُ
الْأُمُورِ)4 حج؛ همان طوری که که یکی از آیات
دیگری است که مربوط به قضیه مهدویّت است، «أَقَامُوا
الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ»، یعنی آنچه که در اول اسلام به عنوان واجب
مطرح شده بود اما قرنها و هزاران سال این مطرود و متروک شده و عدهای به آن عمل
نکردند، این ها میآیند در کل زمین، «أَقَامُوا الصَّلَاةَ» در تمام زمین نه فقط
در یک گوشهای و در یک شهر یا روستایی. و جهاد ابتدایی نیز، همین طور است، یعنی
شیعه نمیتواند بگوید ما در زمان ظهور، حضرت قائم(عج) جهاد ابتدایی نداریم، قطعاً
هست و اگر ما آن جا را پذیرفتیم این جا را هم باید بپذیریم.
از این رو،
دیگر حالا اگر کسی اشکال کند که اسلام دین جنگ میشود، به او می گوییم نه چنین
نیست! اسلام هزاران سال، ده ها هزار سال، انبیاء(علیهم السلام) را فرستاده،
رسولان(علیهم السلام) را فرستاده، کتب و معجزات را فرستاده و این اشکال وارد نیست؛
بله اگر این ها نبود و اسلام از اول میگفت یا اسلام یا قتل، این اشکال وارد بود!
اما بعد از این که تمام اسباب هدایت را خداوند(سبحانه و تعالی) فراهم کرده، آنچه
که سبب میشود یک کسی خدایی نکرده نپذیرد، بی شک لجاجت، هواپرستی و دنیاپرستی
است!؟ پس کفار و مشرکان یا بیایند منطق اسلام را قبول کنند و مسلمان شوند و محترم
واقع شوند و یا باید کشته شوند و این زنجیره به هم مرتبط است، این که در این جا
آمده «وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ» این «لم یجئ تأویل هذه الآیة» به خاطر
این «کُلُّهُ»
است، «وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ» و در سوره بقره ولو فی الجملة یعنی ولو
در جزیرة العرب، ولو در ایران، ولو در روم، ولو در یک بخشی! اما «وَ یَکُونَ
الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ» مربوط به آخر الزمان است. و البته در تفسیر «روح المعانی»
که تالیف محمود آلوسی(1217-1270هـ ق) و از متعصبین اهل سنت است نیز، وقتی وی این
فراز از آیه که «وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ» را میآورد، در ادامه میگوید:
«و تضمحل الادیان الباطلة کلها» تمام ادیان از بین میرود و یا اهلشان از بین میروند
«أو برجوعهم عنها خشیة القتل» یعنی برای این که کشته نشوند از مسیحیت و یهودیت و
سایر ادیان بر میگردند، بعد میگوید «قیل لم یجئ تأویل هذه الآیة بعده و سیتحقق
مضمونها إذا ظهر المهدی [علیه السلام] علی ما روی عن ابی عبدالله سلام الله علیه»
ولی آلوسی رد نکرده، تعجب این است، این این قول را به عنوان «قیل» نقل کرده، ولی رد نکرده. و این روایت هم اگر
خواستید پیدا کنید در جلد 51 کتاب «بحار الانوار» از امام صادق(ع) نقل شده است. پس
این آیه هم به خوبی مدعای ما را که جهاد ابتدایی است اثبات میکند.
ماه
مبارک رمضان سال آتی: بررسی و جمع بندی طوائف دیگری از آیات دال بر مشروعیت جهاد
ابتدایی و تحقیق پیرامون ادله ی روایی
بنابراین از
مجموع این هفده جلسهای که در ماه مبارک رمضان امسال داشتیم، می توان بحث اثبات و
مشروعیت جهاد ابتدایی را در چهار مرحله تقسیم نمود:
مرحله اول: شاید بتوانیم
بگوئیم که یک پنجم از مباحث مربوط به جهاد ابتدایی را در این هفده جلسه مطرح
کردیم. ولی هنوز ادله و آیات دیگری برای جهاد ابتدایی وجود دارد که ترتیب بحث آن
بدین گونه است و شایسته است محققین ارجمند ترتیب آن را خوب دقت کنند؛ بدین رو، اگر
ما در سال آینده زنده بودیم و خداوند منان(سبحانه و تعالی) توفیق نصیبمان کرد، بحث
چنین پیش رفته ایم که ما تا این جا آیات سور مبارکه ی بقره و انفال را ذکر کردیم و
به وسیله ی آنها مشروعیت جهاد ابتدایی اثبات شد
مرحله دوّم: البته آیات
دیگری هم بر مشروعیّت جهاد ابتدایی دلالت دارد که باید آنها را بیان کنیم که این
میشود مرحله دوم
مرحله سوّم: امّا مرحله
سوم یک سری آیاتی است که چه بسا از آن ها توهم شود عدم مشروعیّت جهاد ابتدایی، آن
آیات را هم باید بحث نماییم تا بعد یک جمعبندی از آیات کنیم
مرحله چهارم: آیات که تمام
شد باید برویم سراغ روایاتی که در کتب روایی مطرح شده.
به هر جهت
خدای تبارک و تعالی را سپاسگزاریم که همان طور که ان شاءالله به لطف، فضل و کرمش،
صیام و عبادات ما را مورد قبول درگاه خویش قرار می دهد، ان شاءالله این درس هایی
که ما در این ماه رمضان داشتیم را نیز مورد قبول خودش قرار بدهد. و شایسته است در
این روز آخر ماه مبارک رمضان، بهترین و مهمترین دعای ما این باشد که خداوند متعال
فهم صحیح دین را نصیب ما کند و خدا توفیق بدهد، حقیقت دین، فکر و اسلام را بدون این
که سر سوزنی هوای نفسانی یا خوش آمد و تمایلات دیگران را در آن مخلوط کنیم،
دریابیم و امید است که خدای منان(سبحانه و تعالی) ما را موفق به دریافت حقیقت دین
و فکر و عمل به آن فرماید. ان شاء الله
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین