درس خارج : جهاد ابتدایی - جلسه 29

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۷ ق.ظ

جهاد ابتدایی - جلسه 29

تاریخ برگزاری جلسه: 1391/11/18
بررسی ششمین طائفه از آیات دال بر مشروعیت جهاد ابتدایی

بحث ما در آیاتی است که دلالت بر وجوب جهاد ابتدایی دارد، ما تا به حال آیات متعددی را مورد بحث قرار دادیم و به خوبی وجوب جهاد ابتدایی را از این آیات، استفاده کردیم.



بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین



بررسی ششمین طائفه از آیات دال بر مشروعیت جهاد ابتدایی؛
بحث ما در آیاتی است که دلالت بر وجوب جهاد ابتدایی دارد، ما تا به حال آیات متعددی را مورد بحث قرار دادیم و به خوبی وجوب جهاد ابتدایی را از این آیات، استفاده کردیم.

بررسی شان نزول آیات ابتدایی سوره‌ی مبارکه توبه؛
یکی از آیاتی که ربما یقال به اینکه ممکن است از آن مسئله‌ی جهاد ابتدایی استفاده شود آیات مبارکه سوره توبه است. در سوره توبه که تنها سوره‌ای است که بدون (بسم الله الرحمن الرحیم) شروع شده آیاتی وجود دارد که دال بر مشروعیت جهاد ابتدایی است؛ چه اینکه آیات اولیه‌ی سوره توبه، بحث جنگ و جهاد را مطرح کرده، که ابتداء بایسته است آیات خوانده شوند و سپس ترجمه‌ی ابتدایی از این آیات بشود تا بعد ببینیم چطور می‌شود به این آیات برای مدعا استدلال کرد و آیا استدلال به این آیات بر مدعا تمام است یا خیر؟

خداوند متعال در این سوره‌ی مبارکه می‌فرماید: (بَرَاءَةٌ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ) اعلان برائت کن از ناحیه‌ی خدا و رسول، یا اعلان برائت، آن کسی که مأمور بوده تا سوره توبه را بخواند که ملاحظه کردید هم شیعه و هم سنی اتفاق دارند که ابتداء پیامبر اکرم(ص) به ابوبکر فرمود: برود و این آیات را بخواند، ولی بعد جبرئیل(ع) نازل شد و دستور داد که این سوره را باید امیرالمؤمنین(ع) بخواند؛ البته نه اینکه رأی پیامبر اسلام عوض شده باشد، بلکه جبرئیل(ع) این دستور را از طرف خداوند به پیامبر(ص) داد. در نتیجه امیرالمؤمنین(ع) این آیه را خواندند که (بَرَاءَةٌ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ) برائتی از جانب خدا و رسول(ص) نسبت به کسانی که شما مسلمانان، با آنها از مشرکین پیمان بستید.

بررسی اجمالی معانی آیات 1 تا 16 مبارکه توبه؛
آیاتی که از این سوره، لازم است مورد عنایت قرار گیرد عبارتند از:
(
بَرَاءَةٌ مِنْ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ(1) فَسِیحُواْ فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ(2) وَأَذَانٌ مِّنَ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ(3) إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ(4) فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(5) وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ(6) کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ(7) کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ(8) اشْتَرَوْاْ بِآیَاتِ اللهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ(9) لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ(10) فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ(11) وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ(12) أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِینَ(13) قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ(14) وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللهُ عَلَى مَن یَشَاءُ وَاللهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ(15) أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُواْ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ(16) ) به هر جهت، بررسی اجمالی ترجمه آیات این سوره به شرح زیر است:

آیه اول: برائت به معنای مهدور الدم بودن مشرکین؛
حال سؤال این است که برائت در فراز(بَرَاءَةٌ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ) به چه معناست؟ که در پاسخ باید اذعان نمود که برائت، معنایش این برائتی که ما در فقه می‌گوئیم «بریءٌ» نیست، این برائت یعنی خدا و رسول(ص) دیگر برای اینها حرمتی را قائل نیستند، احترامی را قائل نیستند، یعنی اینها خونشان هدر است.

آیه دوم: مهلت چهار ماهه برای پذیرش اسلام یا مقابله؛
در آیه دوم خداوند متعال می‌فرماید: (
فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ) چهار ماه به اینها مهلت داده شد. البته سوره مبارکه توبه ظاهراً یکی از آخرین سوره‌هایی بوده که بر رسول خدا(ص) نازل شده، قبل از فتح مکه بوده و مرتبط به جریان فتح مکه هم هست؛ آری بعد چهار ماه خدای تبارک و تعالی به اینها مهلت داد که در زمین گردش و تأمل کنند که بعد از آن یا بیایند اسلام را انتخاب کنند و یا با ایشان مقابله شود! (وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ) خدا می‌فرماید: چهار ماه بر روی زمین بگردید (واعلموا أنکم غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ) شما کفار و مشرکین هر چه تلاش کنید تا خدا را عاجز کنید، نمی‌توانید! (وَأَنَّ اللهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ) زیرا خدا رسوا کننده‌ی کافرین است.

آیه سوم: اعلام مجدد برائت خدا و رسول، از کفار و مشرکین؛
بعد خداوند متعال می‌فرماید: (
وَأَذَانٌ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ) باز اعلام از طرف خدا و رسول(ص) به مردم (إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ) که بر روز عید قربان تطبیق کردند (أَنَّ اللَّهَ بَرِى‏ءٌ مِنْ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ) خدا و رسول(ص) از مشرکین بری است، باز برمی‌گردیم و داریم ترجمه‌ی اجمالی می‌کنیم یعنی اینها دیگر هیچ اعتباری در نزد خدا و رسول(ص) ندارند، اینها دیگر احترامی ندارند، خون اینها هدر است. حالا آیا می‌توانیم برای (بریءٌ) این معنا را کنیم که خون اینها هم هدر است؟ وقتی خدا می‌فرماید: رسول من، از اینها بری است و بعد می‌فرماید: (فَإِنْ تُبْتُمْ) اگر شما توبه کردید (فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ) یعنی آمدید اسلام آوردید: (وَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ) اما اگر قبول نکردید شما نمی‌توانید خدا را عاجز کنید، بدانید که شما (غیر معجزی الله) هستید (وَبَشِّرْ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)

آیه چهارم: مهلت چهار ماهه به مشرکین پیمان بسته و مواظبت بر پیمان با آن‌ها و قتل مشرکین بی‌پیمان؛

در آیه چهارم هم خداوند متعال می‌فرماید: (
إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ) یعنی تا اینجا مشرکین دو گروه شدند؛

گروه اول: یک گروه آنهایی هستند که مسلمین با آن‌ها معاهده دارند، و پیامبر اکرم(ص) در حدیبیه با آنها بر ترک مخاصمه و بر شرایط دیگری، معاهده کردند

گروه دوم: یک گروه از مشرکین، گروهی هستند که مسلمین با آنها عهد و پیمانی ندارند.

ما تا اینجا این دو گروه را از آیه به خوبی استفاده می‌کنیم، آن وقت آن گروهی که مسلمین با آنها عهد و پیمان دارند، به آنها چهار ماه مهلت داده شده، ولی این گروهی که مسلمین با آنها عهد و پیمان ندارند، به اینها هیچ مهلتی داده نمی‌شود. چه اینکه در آیه چهارم می‌فرماید: (
إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ) کسانی که شما با آنها عهد بستید از مشرکین (ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً) شما مسلمان‌ها در مورد آن عهد هیچ کم و فروگزار نکردید؛ یعنی به عهد خودتان عمل کردید (وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ) مشرکین و کفار کسی را علیه شما مسلمان‌ها تقویت نکنند. (أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ) حالا این عهد را تمام کنید، اما (إِلَى مُدَّتِهِمْ) تا زمان خودش، یعنی تا زمانی که این عهد را با اینها دارید، مثلاً صلح حدیبیه چند سال بوده؟ تا چه زمانی ترک مخاصمه باید میشده است؟ تا همان زمان به پیمان خودتان عمل کنید زیرا (إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ)

البته یک بحثی در فقه سیاسی هست که آیا کشور اسلامی، یا حکومت اسلامی، پیمانی را که الآن با کفار می‌بندد، این وجوب وفا دارد یا خیر؟ آیا (اوفوا بالعقود) خطاب به مؤمنین است؟ چون در سوره مبارکه مائده آمده است که:(یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود) کسی بگوید وجوب وفاء به عقد در میان مؤمنین است، ‌بالأخره یکی از احتمالات است که کسی بگوید این وجوب وفاء به عهد آنجایی است که عقدی در میان مؤمنین بسته شده باشد، اما اگر کشور اسلامی یا یک مؤمنی عقدی را با یک کافری بست بگوئیم وجوب وفا ندارد که این باید البته در همان آیه (اوفوا بالعقود) بحث شود.

اینجا خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: اگر پیمانی را با کفار بستید و آنها به پیمانشان عمل کردند شما هم تا پایان مدّت پیمان باید به آن عمل کنید که اگر کسی از آن آیه وجوب وفاء به عهد در میان مؤمنین را استفاده کرد، آن وقت این آیه توسعه می‌دهد و می‌گوئیم او که برای غیر مؤمنین نفی نکرده، می‌گوید: (یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود)، علاوه بر اینکه ما در جای خودش داریم که کفار هم مکلّف بالفروع هستند، همان طوری که مکلّف به اصول‌اند، غیر از قاعده اشتراک، این آیه هم توسعه می‌دهد و می‌گوید: اگر با کفار و مشرکین هم پیمانی بستید حقّ اینکه نقض کنید را ندارید.

آیه پنجم: بعد از اتمام زمان پیمان، وجوب توبه مشرکین و کفار یا قتل آن‌ها؛
در آیه بعد می‌فرماید (
فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ) وقتی از اشهر حُرُم بیرون آمدید، سَلخ کَندن پوست را می‌گویند، گوشت گوسفند را اگر از پوستش کاملاً بیرون بیاورند؛ عرب می‌گوید سلخ، سلاخی. وقتی شما از اشهر حرم بیرون آمدید (فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) هر جا که مشرکین را دیدید بُکُشید (وَخُذُوهُمْ) اسیرشان کنید (وَاحْصُرُوهُمْ) محاصره‌شان کنید (وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ) در کمین گاه اینها بنشینید و اینها را بگیرید، باز (فَإِنْ تَابُوا) اگر اینها توبه کردند (وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوْا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ) اگر اینها نماز و زکات و ... انجام دادند رهایشان کنید و اذیتشان نکنید (إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) خدا توبه را می‌بخشد. ما در باب جهاد ابتدایی که در فقه می‌گوئیم یا توبه یا کشته شدن! ریشه‌اش در همین آیاتی است که تفصیلاً ان‌شاءالله بحث می‌کنیم، الآن یک سیر اجمالی نسبت به این آیات داریم.

آیه ششم: مومنین پناهگاه پناه آوران‌اند؛
بعد خداوند متعال می‌فرماید: (
وَإِنْ أَحَدٌ مِنْ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ) ای رسول ما اگر یکی از مشرکین آمد به تو پناه آورد، به او پناه بده (حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللهِ) در باب جهاد ابتدایی می‌گوئیم به مشرک نمی‌گوئیم یا مسلمان شو و یا همین الآن کشته می‌شوی؛ بلکه باید کلام خدا را به او عرضه کرد، برهان و دلیل و قرآن و همه‌ی اینها را به او عرضه کرد (ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ) بعد این را به یک محل امنی برسان (ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ).

آیه هفتم: وجوب استقامت مومنین بر پیمان، تا زمان وفاداری کفار بر پیمان؛
بعد خداوند متعال در آیه هفتم می‌فرماید: (
‌کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ) مشرکینی بودند که ولو اینکه با پیامبر(ص) عهد بسته بودند، اما دنبال شکستن عهدشان بودند. خدا می‌فرماید: چگونه به نفع مشرکین در نزد خدا و رسول(ص) عهدی باقی باشد، یعنی ما قبول نداریم، اینها دنبال این هستند که عهد را بشکنند و یا شکستند! (إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ) مگر کسانی که در کنار مسجد الحرام با آنها پیمان بستید، یعنی اینها گروهی بودند که بر پیمان خودشان وفادار بودند، آنهایی که کنار مسجدالحرام با رسول خدا(ص) پیمان بستند در میان مشرکین آدم‌هایی بودند که وفادار به این پیمانشان بودند؛ بعد خدا می‌فرماید: (فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ) یعنی تامادامی که آنها بر پیمانشان وفادارند شما هم بر همین پیمان استقامت کنید زیرا (إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ).

آیه هشتم: تمایز زبان و قلب کفار و مشرکین نسبت به مسلمین؛
و در ادامه خداوند متعال در آیه هشتم می‌فرماید: (
کَیْفَ وَإِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لَا یَرْقُبُوا فِیکُمْ) می‌فرماید: چطور پیمان اینها ارزش داشته باشد، در حالی که اگر مشرکین بر شما پیروز شوند، اصلاً هیچ رعایت نزدیکی و ذمه و خویشاوندی با شما نمی‌کنند، نمی‌گویند که این پسرعموی ماست، لذا او را نگه داریم (إِلّاً وَلَا ذِمَّةً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ) مشرکین با لسان‌شان شما را راضی می‌کنند (وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ) اما دلشان از شما اباء دارد. این یک نکته‌ای است که واقعاً در کفار زمان خودمان هم می‌بینیم‌، در این ابرقدرتهایی که الآن در دنیا هستند همین ملاک در آنها هست، اینها با زبان، دنبال راضی کردن مسلمان‌ها هستند، اما (تأبی قلوبکم)، قلوب اینها اباء دارد از اینکه مسلمان‌ها را قبول داشته باشند (وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ)

آیه نهم: پیمان شکنی اکثر کفار و مشرکین؛
بعد در آیه نهم می‌فرماید: اکثرشان پیمان شکن هستند. (
اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللهِ ثَمَناً قَلِیلاً) آیات خدا را مشرکین با یک پول قلیل فروختند (فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ) از راه خدا سَد کردند (إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُون)
آیه دهم: چیرگی مشرکین بر مسلمین، مساوی با نابودی مسلمین است؛

بعد در آیه نهم می‌فرماید: عمل خیلی بدی انجام دادند (لَا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلّاً وَلَا ذِمَّةً) باز در اینجا دو مرتبه می‌فرماید: این مشرکین آدم‌هایی هستند که (لا یرقبون فی مؤمنٍ)، در مورد افراد با ایمان، ذمه و خویشاوندی را رعایت نمی‌کنند و نمی‌گویند این قوم و خویش ماست و او را نکشیم، اگر بر شما چیره شوند، شما را از بین می‌برند (وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُعْتَدُونَ).

آیه یازدهم: مشرکین و کفار در صورت توبه، برادر دینی مسلمین می‌شوند؛
بعد می‌فرماید: (
فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوْا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ) اگر توبه کردند، نماز خواندند، زکات دادند حالا برادر شما در دین می‌شوند، ولی در آیه پنجم توبه فرمود: (فإن تابوا و اقاموا الصلاة و آتوا الزکاة فخلوا سبیلهم) اینجا می‌فرماید: (فإخوانکم فی الدین) آیا موردش دو تاست؟ حالا اگر توبه هم کردند به حال خودشان رهایشان کنید، اما این‌ها که پیمان دارند اگر مسلمان شدند یک عنوان بالاتر دارند، اینها (فإخوانکم فی الدین)، حالا باز به این هم برمی‌گردیم (وَنُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ)

آیه دازدهم: بعد از عهد شکنی با کفار و مشرکین، مقاتله کنید؛
بعد می‌فرماید: (
وَإِنْ نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ) اگر پیمان را شکستند بعد از عهدی که با شما بستند (وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ) در دین خدا و در دین شما طعنه و اشکال وارد کردند (فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ) مقاتله کنید و با ائمه‌ی کفر جنگ کنید (إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ) اینها پیمانی ندارند (لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ) شاید دست بردارند. آیا خصوص ائمه‌ی کفر (لا ایمان لهم) هستند؟ یا کلّ مشرکین (لا ایمان لهم) هستند؟ یعنی عهدی که می‌بندند همانند عهد نبستن است؟

آیه سیزدهم: مشرکین دائما پیمان شکن‌اند، از خدا باید ترسید، نه از کفار و مشرکین؛
بعد می‌فرماید: (
أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ) مشرکینی که پیمان را شکستند (وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ) اینها رسول خدا(ص) را از مکه بیرون کردند (وَهُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ) آنها اول شکستن پیمان را شروع کردند (أَتَخْشَوْنَهُمْ) خدا مؤاخذه می‌کند و اشکال می‌کند به مسلمان‌ها که چرا نمی‌روید با اینها جنگ کنید؟ آیا از اینها می‌ترسید؟ (فَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ) اگر کسی سزاوار ترسیدن است شما از خدا بترسید (إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ).

آیه چهاردهم: عذاب الهی مترصد کفار و مشرکین پیمان شکن؛
بعد می‌فرماید: (
قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمْ اللهُ) بروید با اینها جنگ کنید، خدا اینها را عذاب می‌کند (بِأَیْدِیکُمْ) به دست شما (وَیُخْزِهِمْ) اینها را خوار می‌کند (وَیَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ) اینها وعده‌های خداست که اگر انسان از خدا بترسد و از کفر نترسد و به جنگ اینها برود، خداوند متعال (یخزهم و ینصرکم علیهم وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ) سینه‌های قومی از مؤمنین را مرهمی می‌نهد و شفایی برای آنهاست، حالا این قوم مؤمنین کدام قبیله هستند در تفاسیر، تعابیر مختلفی آمده است.

آیه پانزدهم: ایمان به خدا عامل از بین برنده‌ی خشم قلوب کفار و مشرکین؛
بعد می‌فرماید: (وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ) خدا خشم قلوب کفار را از بین می‌برد، این واقعاً خیلی عجیب است.

البته امام خمینی
1 که این ایام دهه‌ی فجر انقلاب اسلامی است و هم باید بیشتر به یاد امام راحل عظیم الشان1 و زحمات، برکات و خدمات ایشان باشیم، چه اینکه واقعاً هنوز امام خمینی را نشناختیم، چه یکی از نکات برجسته امام1 این بود که به این آیات باور داشت که اگر در مقابل کفر، ما ایستادیم (یخزهم ینصرکم، یذهب غیظ قلوبهم) اینها را باور داشت که خدا خشم قلوب آنها را با این ایمان، اگر انسان مؤمن باشد از بین می‌برد (وَیَتُوبُ اللهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ وَاللهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ)

آیه شانزدهم: خداوند مومنین مجاهد را از دیگران جدا می‌کند؛
بعد می‌فرماید: (أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا) آیا گمان می‌کنید که همین‌طور رها می‌شوید؟‌ (
وَلَمَّا یَعْلَمْ اللهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ) و خدا نمی‌داند، این «نمی‌داند» را گفتند: «علم» به معنای معلوم است؛ یعنی در عالم خارج، آنهایی که مجاهد هستند از آنهایی که غیر مجاهد هستند، جدا نمی‌کند، این (لما یعلم الله) بلا تشبیه عرض کنم: به شخصی بگویند شما می‌دانی کدام یک از این آقایان سیّد و کدام شیخ هستند؟ کدام باسواد و کدام بی‌سواد هستند؟ او می‌گوید این که در عالم خارج برای من مشخص است؛ پس این علم در مقابل جهل نیست، بلکه «تحقق در عالم خارج» است (و لما یعلم الله الذی جاهدوا منکم) خدا آنهایی را که مجاهدند، جدا نمی‌کند (وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً) غیر از خدا و رسول(ص) و مؤمنین، (ولیجة) همان ولوج است، ولوج به معنای دخول است، یعنی انسان کسی را به پنهان و سرّ خودش را بدهد، به او (ولیجة) می‌گویند، یا در بعضی از تعابیر به «بطانة» تعبیر می‌کنند، انسان مؤمن آن است که خدا و رسول(ص) و مؤمنین را محرم اسرار خودش قرار می‌دهد، نه کفار و مشرکین را؛ پس خدا می‌فرماید: ما اینها را جدا کردیم.

بررسی اقسام سه‌گانه مشرکین از منظر آیات 1 تا 16 توبه و تطبیق آیات بر گروه اول در مساله جهاد ابتدایی؛

حالا ببینید آیا ما می‌توانیم از این آیات استفاده کنیم مشرکینی که پیمان نبستند، بگوئیم در این آیات سه گروهند؛ در این آیات شریفه خدای تبارک و تعالی مشرکین را به سه گروه تقسیم کرده است، که عبارتند از:

گروه اول: مشرکینی که اصلاً با مسلمان‌ها پیمان نداشتند؛

گروه دوم: مشرکینی که پیمان داشتند و پیمان را نقض کردند؛

گروه سوم: مشرکینی که پیمان داشتند و پیمانشان را نقض نکردند.

حال آیا در این آیات، احکام مختلفه‌ای برای این سه گروه ذکر شده است؟ چه اگر از این آیات استفاده کنیم که لااقل آن مشرکینی که با مسلمان‌ها پیمان نداشتند، خداوند متعال در مورد آنها می‌فرماید: (قاتلوهم) با اینها جنگ کنید، (حیث وجدتموهم) زیرا این‌ها با شما پیمان نداشتند، ‌چه آنان با شما جنگ کنند و چه جنگ نکنند یعنی آیا می‌شود که در این مورد، یک اطلاقی را از آن استفاده کنیم که مربوط به جهاد ابتدایی است یا خیر که ان‌شاء الله در جلسه بعد بررسی خواهیم کرد.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی