درس خارج : جهاد ابتدایی - جلسه 31

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ق.ظ

جهاد ابتدایی - جلسه 31

تاریخ برگزاری جلسه: 1391/12/2
(
بَرَاءَةٌ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ) در دو جلسه گذشته در مورد آیه‌ی اول و دوم سوره‌ی توبه بحث شد و عرض کردیم خدای تبارک و تعالی در آیه دوم می‌فرماید: به کسانی که مسلمان‌ها با آن‌ها (یعنی مشرکین)‌پیمان بستند، چهار ماه مهلت داده شود



بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین



ادامه بررسی نکات آیه 1 تا 16 مبارکه توبه، دال بر مشروعیت جهاد ابتدایی؛
(
بَرَاءَةٌ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ) در دو جلسه گذشته در مورد آیه‌ی اول و دوم سوره‌ی توبه بحث شد و عرض کردیم خدای تبارک و تعالی در آیه دوم می‌فرماید: به کسانی که مسلمان‌ها با آن‌ها (یعنی مشرکین)‌پیمان بستند، چهار ماه مهلت داده شود (فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ) بعد از چهار ماه، این‌ها بدانند که (وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ) یعنی اینها نمی‌توانند خدا را عاجز کنند، لذا یا باید توبه کنند و اسلام بیاورند و یا این‌که از بین بروند. البته در آیه‌ی اول، دیگر این دو قسمت را ذکر نکرده، اما آیه‌ی سوم را که می‌خوانیم به این نتیجه می‌رسیم که بین آیه‌ی سوم و آیه‌ی اول، یک مشترکاتی هست که نتیجه‌ی بحث جهاد ابتدایی را در آن‌جا ذکر می‌کنیم و یک نکته‌ای هم در مورد «اشهر حُرُم» هست که بعضی از آقایان فرمودند که در ذیل آیه دوم بیان می‌کنیم.

نکته‌ی اول: بررسی جزییات آیه سوم و تبیین نقاط اشتراک و افتراق آیات 1 تا 5 توبه؛
خداوند متعال در آیه سوم می‌فرماید: (وَأَذَانٌ مِّنَ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ) که جزییاتی در این آیه وجود دارد که عبارتند از:

(
وَأَذَانٌ) اذان به معنای اعلام است؛

(
مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ) از ناحیه خدا و رسول خدا به مردم است. فرق بین آیه سوم و آیه اول در این است که در آیه اول فرمود (إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ) ولی در آیه سوم فرمود: (إلی الناس) همه مردم؛ یعنی به همه‌ی مردم این اعلام را بکنید (یوم الحج الأکبر أَنَّ اللهَ بَرِى‏ءٌ مِنْ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ) که خدا و رسول خدا، از مشرکین بری است،. به عبارت دیگر، در آیه اول اعلام برائت به خود مشرکین است برای اینکه می‌خواهد به آنها مهلت بدهد اما در آیه سوم مشرکینی که معاهد با مسلمان‌ها هستند، مراد نیست زیرا (أنّ الله بریءٌ من المشرکین و رسوله).

بعد می‌فرماید (فَإِنْ تُبْتُمْ) اگر توبه کردید (فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ) این خیر برای شماست، (تُبْتُمْ) یعنی «تبتم إلی الشرک» یعنی (تُبْتُمْ) که (إن الشرک لظلمٌ عظیم) و گناه بزرگ و اکبر کبائر است از شرک باید توبه کنند و اسلام بیاورند.

(
فهو خیرٌ لکم وَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ) اگر خواستید به شرک خودتان ادامه بدهید (َاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ) شما مشرکین روی زمین نمی‌توانید خدا را از دینش عاجز کنید

(
وَبَشِّرْ الَّذِینَ کَفَرُوا) که اینجا خطاب به رسول خداست که می‌فرماید: اینهایی که کافر هستند و به شرکشان ادامه می‌دهند (وَبَشِّرْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)،

عرض کردیم فرق این آیه با آیه قبل در این است که آنجا اعلام برائت به خود مشرکین است و اینجا (اذانٌ إلی الناس) است، اعلام به مردم که خدا و رسول خدا از مشرکین بری هستند تا اینکه مردم وقتی بدانند که خدا و رسول خدا از مشرکین بری هستند یک تکلیفی به عهده‌شان می‌آید. به تعبیری که مرحوم علامه(ره) دارد «یستعدّوا و یتحیّروا لإنفاذ امر الله» چه غرضی را خدا دنبال می‌کند از اینکه به مردم در (یوم الحجّ الاکبر) اعلام بشود که خدا و رسول خدا از مشرکین بری است برای اینکه مردم تکلیفشان را بدانند، مردم بدانند کخ نباید مشرکی در روی زمین باشد، وظیفه‌شان را بدانند. در آیه قبل فقط این تهدید و اعلام برائت به خود مشرکین است، چون می‌خواهد به آنها چهار ماه مهلت بدهد، آنها عهد داشتند و چهار ماه به ایشان مهلت داد، قبلاً هم عرض کردیم بعضی‌ها عهدشان کمتر از چهار ماه بوده و بعضی بیشتر بوده که همه را یکنواخت کرد که یک سبک واحد و وحدت رویّه بشود، (فسیحوا فی الأرض أربعة أشهر)، اما در این آیه، (یوم الحجّ الاکبر) اعلام به همه‌ی مردم، این اعلام عمومی می‌شود که خدا و رسول خدا از مشرکین بری‌اند، اگر مشرکین توبه کردند (فهو خیرٌ) این خیر برای آنهاست. اگر خواستند ادامه بدهند که در آیات بعد این را می‌خوانیم که اگر ادامه دادند باید چکار کرد؟

که در آیه چهارم در این زمینه می‌فرمایند: (إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ) به تعبیر دیگر، در آیه چهارم می‌فرمایند آنهایی که عهد بستید از مشرکین استثناست و آنهایی که عهد بستید، (ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً)، نقصی در عهدشان ایجاد نکردند (وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً) احدی را علیه شما تقویت نکردند (فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ) و در آیه پنجم می‌فرماید: (فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ) ما دنبال این هستیم که در آیات اولیه سوره برائت، که خدا می‌فرماید مشرکین، اینها یا باید از شرک‌شان توبه کنند و برگردند و یا باید اینها را بکشید! منتهی نسبت به مشرکینی که (عَاهَدتُّمْ)، می‌فرماید چهار ماه به اینها مهلت بدهید و نسبت به مشرکینی که عهد نبستید هیچ مهلتی لازم نیست بدهید فقط اعلام برائت کنید و بگوئید یا بیایند دست از شرک بردارند و مسلمان شوند و یا باید کشته شوند. این (فإذا انسلخ الاشهر الحرم) وقتی شما از اشهر حُرُم خارج شدید آن وقت (فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم)، مشرکین هر جا پیدا کردید آنها را بکشید.
بَرَاءةٌ مِّنَ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ (1) فَسِیحُواْ فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ (2) وَأَذَانٌ مِّنَ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ الله بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (3) إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّواْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (4) فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (5)

نکته دوم: بررسی چهار احتمال پیرامون فراز یوم الحج الاکبر؛
یک بحث اینست که (یوم الحج الأکبر) در آیه سوم مراد چیست؟ چهار احتمال برایش وجود دارد؛

احتمال اول این اعلام برائت در جمع مردم در (یوم الحجّ الاکبر) اینست که عید قربان است، یوم النحر سال نهم هجری، «لأنّه کان یوم اجتمع فیه المسلمون و المشرکون و لم یحج بعد ذلک العام مشرکٌ»، بعد از آن سالی که امیرالمؤمنین در روز عید قربان فرمود (إنّ الله بریءٌ من المشرکین و رسوله) بعد از آن در سال بعد مشرکین حجّی نکردند چون در جلسه‌ی گذشته این را ذکر کردیم که بعضی‌ها می‌گویند امیرالمؤمنین وقتی این سوره توبه را می‌خواست برای مردم قرائت کند، آنجا چند تا مطلب فرمود که دیگر کسی به نحو عریان به این بیت نباید طواف کند، مشرکی نباید حج انجام بدهد، اینها جزء شرایط و مطالبی بود که آن روز حضرت فرمود «لا یجتمع مؤمنٌ و کافرٌ فی المسجد الحرام بعد هذه هذا» مؤمن و کافر در مسجد الحرام نباید جمع شوند «و من کان بینه و بین رسول الله(ص) عهدٌ فعهده إلی مدّته» اگر کسی با رسول خدا عهدی دارد تا یک زمانی، تا همان زمان هست «و من لم یکن له عهدٌ فأجله أربعة اشهر» اگر کسی زمانی معیّن نکرده و یا عهدی ندارد تا چهار ماه اجل او هست «لا یطوف بالبیت عریانا، لا یدخل الکعبة إلا نفس المؤمنة» اینها مطالبی بود که امیرالمؤمنین بعد از اینکه سوره برائت را آنجا قرائت فرمودند بیان فرموده یا قبلش. خصوصیاتی بوده که مطرح کردند، حالا این یوم حجّ اکبر که بعضی‌ها می‌گویند یومٌ نحر است، بعد از آن هم مشرکی که به آن شرطی که امیرالمؤمنین فرموده بود و اعلامی که فرموده بود، حج انجام نداده. روایاتی هم از ائمه(ع) داریم و این قول مصادف با اعتبار هم هست چون (یوم الحج الأکبر) به این اعتبار به آن می‌گویند اکبر، چون یومی است که همه آن روز جمع هستند، روز عید قربان روزی نیست که افراد متفرّق باشند، «اکبر یومٍ اجتمع فیه المسلمون و المشرکون من اهل الحج عامةً بمنی»، هم در روایات شیعه داریم که مراد روز عید قربان است، روایاتی از اهل سنت هم رسیده، این یک قول.

احتمال دوم: اینست که (یوم الحجّ الاکبر) روز عرفه است، چرا؟ «لأنّ فیه الوقوف»، چون در روز عرفه همه وقوف می‌کنند، در مقابلش حجّ اصغر یعنی چه؟ حج اصغر یعنی حجی که «لیس فیه وقوفٌ» یعنی عمره.

مناقشه بر احتمال دوم؛
این حرف درستی نیست و مجرّد یک استحسان است، مرحوم علامه رضوان الله علیه هم می‌فرمایند این قابل قبول نیست برای اینکه مجرّد یک استصحان است از کجا بگوئیم حجّ اکبر است، چون روز عرفه وقوف دارد.

احتمال سوم: گفته‌اند (یوم الحجّ الاکبر) روز دوازدهم است «الیوم الثانی لیوم النحر» حالا این یوم الثانی یعنی دو روز بعد از نحر یا روز دوم که می‌شود یازدهم، می‌گوئیم چرا؟ می‌گویند چون امام و حاکم مسلمین در آن روز خطبه می‌خواند، این هم یک حرف باطلی است، بعضی‌ها گفتند (یوم الحجّ الاکبر) تمام ایام حج را می‌گیرد، اینها تشبیه می‌کنند می‌گویند وقتی یک جنگی واقع شد عرب یا خود امیرالمؤمنین می‌گوید مثلاً می‌گویند یوم بدر، یوم جمل، یوم حنین، اینجا روز در مقابل دیروز و فردا نیست، یوم یعنی زمانی که مربوط به حج است، جمیع ایام حج است، یوم صفّین مثلاً.

مناقشه در احتمال سوم؛
این وجه هم وجه درستی نیست، این پیداست که اکبر یک روزی در میان همین ایام حج است نه اینکه تمام ایام حج را شامل شود، یک روزی در میان این ایام حج هست که آن عبارت از اکبر است.
بنابراین در میان این چهار احتمال مراد از (یوم الحجّ الاکبر) همان روز عید قربان است. این از کلمه‌ی (یوم الحج الاکبر).

نکته‌ی دوم: تبیین فرق بین فراز اربعة اشهر و فراز الاشهر الحرم؛
نکته دیگر درباره (فسیحوا فی الأرض أربعة اشهر) است؛ قبلاً در بحث گذشته گفتیم یکی «اربعة اشهر» داریم و یکی (فاذا انسلخ الاشهر الحرُم) داریم، اشهر حُرُم رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم هستند و اشهر حرُم معروف همین‌ها هستند، در کتاب الجهاد که می‌گویند در اشهر حرم نباید جنگید، در قتل می‌گویند اگر قتلی در اشهر حرم واقع شد همین چهار ماه است، ولی اینجا «الاشهر الحُرُم به قرینه‌ی الف و لامی که دارد یعنی آن چهار ماهی که قبلاً به ایشان مهلت دادیم، (فاذا انسلخ الاشهر الحرُم) یعنی همان اربعة اشهری که ما به اینها مهلت دادیم، آن اربعة اشهر چه بود؟

مشهور می‌گویند ابتداءش از یوم النحر است، روز دهم ذیحجه که می‌شود 20 روز از ذیحجه، محرم، صفر، ربیع الاول و 10 روز از ربیع الثانی. یعنی روز دهم ربیع الثانی اشهر حرم انسلاخ پیدا می‌کند ولو عرض کردم معروف در اشهر حرم رجب،‌ذیقعده، ذیحجه و محرم است ولی این الف و لام الاشهر، همان اربعة اشهری که قبلاً به اینها مهلت داده بودیم، پس مراد از اشهر حرُم روشن شد.

بعضی گفته‌اند که اشهر حُرُم همان رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم است اما مراد از انسلاخ اشهر حرُم گذشتن همین سه ماه است، یعنی انطباق بر دارد یعنی ولو اشهر حرُم چهار ماه است اما چون روز یوم النحر امیرالمؤمنین سوره را قرائت فرموده، چه مقدار از اشهر حرُم مانده؟ فقط گفتند بر همین سه ماه انطباق پیدا می‌کند این حرفی است که اصلاً هیچ اساسی ندارد، احتمالات دیگری هم داده شده ولی آنچه به نظر ما درست است اینست که (فاذا انسلخ الاشهر همان اربعة اشهری که الحرُم)، یعنی ما به اینها اجازه دادیم، بگردند و سفر کردند مراد همین است.

در آیه اولی می‌فرماید (بَرَاءَةٌ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ) در جلسه گذشته عرض کردیم به این معناست که خدا دارد پیمان را می‌شکند، وقتی آن پیمان را خدا نقض می‌کند، توضیح هم دادیم که چطور می‌شود که خدا می‌تواند پیمان را نقض کند؟ خدا پیمان را نقض کرده بعد می‌فرماید حالا چهار روز به ایشان مهلت می‌دهیم،

اما در این (إلا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا و لم یظاهروا علیکم احدا)، قرینه می‌شود که آن موردی که معاهد بودند و خدا آمده عهد را شکسته برای اینکه زمینه‌ی شکستن عهد را در آنها دیده، چون یکی از عللی که بیان کردیم چرا خدا عهد را یک طرفه می‌شکند اینست که اینها دارند پیمان می‌شکنند. مثلاً قریش در صلح حدیبیه عهد کرده بودند هیچ کسی را علیه مسلمان‌ها یا علیه آن گروهی که مسلمان‌ها با ایشان عهد دارند یاری نکنند آمدند قوم بنی بکر را علیه خزاعه مسلح کردند و عهدشان را شکستند، بگوئیم این آیه چهارم همین قیودی که دارد اینها نقض نکردند عهدشان را (لم یظاهروا علیکم احدا) یعنی اینجا دیگر چهار ماه برای اینها نباید باشد؛ پس ما باشیم و این دو آیه، این است. منتهی (فاذا انسلخ الاشهر الحرُم) را چکار کنیم؟ این تفریع بر آیه چهارم می‌تواند باشد. ما باشیم تا آیه چهار، ظاهر آیات این است که:

احتمال اول: یک گروه از مشرکین که زمینه‌ی شکستن پیمان در آنها بود، خدا عهد را شکست چهار ماه مهلت دارد، این یک.

احتمال دوم: مشرکینی که این کارها را نکرده بودند آیه چهار می‌فرماید (فاتمّوا إلیه عهدهم)، تا اینجا مطلب یک مقداری سلیس و واضح است اما (فاذا انسلخ الاشهر الحرم) را چکار کنیم؟ تفریع بر این آیه چهارم است، یعنی نتیجه‌اش اینست که ما بگوئیم پس آنهایی که عهد داشتند؛ (اتمّوا إلیهم عهدهم) در همان چهار ماه، یعنی اصلاً خدا نمی‌خواهد به مشرکین بیش از چهار ماه مهلت بدهد، (اتمّوا إلیهم عهدهم) تا همان چهار ماه، نتیجه این است که در آیه اولی، خدا عهد را شکست، چهار ماه به ایشان مهلت داد که (سیراو فی الأرض)، اما در این آیه چهارم عهد را نشکسته، مطابق با عهد باید عمل شود اما تا چهار ماه. هر چه هست (اتمّوا إلیهم عهدهم) ، عهدشان را تمام کنیم اما باز باید بگوئیم تا چهار ماه، این یک احتمال است. باز هم باید دقت بیشتری بشود.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین



 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی