پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۶ ق.ظ
تا اینجا آیاتى که در مورد ضرورت جهاد سخن مىگفت را به اختصار بررسى
کردیم.در ادامه به یک سرى از احکام و دستوراتى که خداوند درباره جهاد و
زمان آن و غیره مقرر فرموده است مىپردازیم.
خداوند در آیات 45، 46 و 47، سوره انفال در زمینه جهاد 6 دستور مهم به مسلمانان مىدهد.
نخست مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که گروهى از دشمنان را
در برابر خود در میدان نبرد ببینید ثابت قدم باشید». بعنوان دستور دوم
مىفرماید: «خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار و پیروز شوید» (آیه 45). از
نشانههاى بارز ایمان، ثبات قدم در همه زمینهها مخصوصاً در پیکار با
دشمنان است. یاد خدا که منظور خدا را در درون جان خود حاضر دیدن است نیز
باعث تقویت روحیه مجاهد در میدان و باور کردن تکیهگاه محکمى است که هیچ
قدرتى در برابر آن مقاومت نمىکند. یکى دیگر از مهمترین برنامههاى مبارزه،
توجه به مسأله رهبرى و اطاعت از دستوارت او است. «و فرمان خدا و پیامبرش
را اطاعت نمائید»(آیه 46) و در ادامه خداوند چهارمین دستور را اینچنین
برمىشمرد: «و از پراکندگى و نزاع بپرهیزید تا سست نشوید و نتیجه این سستى و
فتور از میان رفتن قدرت و هیبت شما است» سپس خداوند دستور به استقامت در
برابر دشمنان و حوادث سخت داده مىفرماید: «استقامت کنید که خداوند با
استقامت کنندگان است». در آیه بعد، خداوند مسلمانان را از پیروى از کارهاى
ابلهانه و اعمال غرورآمیز و بىمحتوا و سروصداهاى توخالى و بى معنى باز
مىدارد و مىفرماید: «مانند کسانى نباشید که از سرزمین خود از روى غرور و
هوى پرستى و خودنمایى در برابر مردم (بسوى میدان بدر) خارج شدند. همانها که
(مردم را) از راه خدا باز مىداشتند» و سرانجام شکست خوردند.
خداوند در بیان نحوه مبارزه و چگونگى حضور در میدان جنگ چنین مىفرماید: «و
هنگامى که با کافران در میدان جنگ روبرو شدید. (با تمام قدرت به آنها حمله
کنید) و گردنهایشان را بزنید».(محمد، آیه 4). بدیهى است گردن زدن کنایه از
قتل است. هنگامى که انسان با دشمنى خونخوار در میدان نبرد روبرو مىشود
اگر با قاطعیت هرچه بیشتر حملات سخت و ضربات کوبنده بر دشمن وارد نکند خودش
نابود خواهد شد و این دستور یک دستور کاملاً منطقى است. سپس مىافزاید:
این حملات کوبنده باید همچنان ادامه یابد «تا به اندازه کافى دشمن را درهم
بکوبد، در این هنگام اسیران را محکم ببندید». آیه فوق بیانگر یک دستور حساب
شده جنگى است که پیش از درهم شکستن قطعى مقاومت دشمن نباید اقدام به گرفتن
اسیران کرد، چرا که پرداختن به این امر، گاهى سبب تزلزل موقعیت مسلمانان
در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسیران و تخلیه آنها در پشت جبهه آنها را
از وظیفه اصلى باز مىدارد. در مرحله بعد خداوند، حکم اسیران جنگى را بیان
مىکند و سپس در دنباله آیه مىافزاید: «این وضع باید همچنان ادامه یابد و
دشمنان را باید همچنان بکوبید و گروهى را به اسارت در آورید تا جنگ بارهاى
سنگین خود را بر زمین نهد».
تنها وقتى از جنگ دست بکشید که توان مقابله دشمن را درهم شکسته باشید و آتش
جنگ سرد گردد. با دقت در مطالب فوق پى به دستورات متعالى اسلام مىبریم و
مىبینیم این دستورات آنقدر سنجیده است و همه ابعاد را در برمىگیرد که حتى
براى اسیر میدان جنگ نیز اهمیت قائل است. خداوند در یک دستور احتیاطى براى
حفظ جان افراد بیگناهى که ممکن است مورد اتهام قرار گیرند مىفرماید: «اى
کسانى که ایمان آوردهاید هنگامى که در راه جهاد گام برمىدارید. تحقیق و
جستجو کنید و به کسانى که اظهار اسلام مىکنند نگوئید مسلمان نیستید، مبادا
به خاطر نعمتهاى ناپایدار این جهان افرادى را که اظهار اسلام مىکنند متهم
کرده و آنها را به عنوان یک دشمن به قتل برسانید و اموال آنها را به غنیمت
بگیرید، در حالى که غنیمتهاى جاودانى در پیشگاه خداست».(نساء، آیه 94).
یکى از سنتهایى که از زمانهاى قدیم و اعصار انبیاى پیشین در میان اعراب
مرسوم بود، تحریم جنگ در ماههاى حرام بود. بعد از اسلام مسلمانان در این
باره از پیامبر سؤال مىکردند: «از تو درباره جنگ کردن در ماههاى حرام سؤال
مىکنند، به آنها بگو، جنگ در آن (گناه) بزرگى است.» (سوره بقره، آیه 217)
و بدین ترتیب خداوند این سنت را با قاطعیت امضاء مىکند. خداوند در جاى
دیگر با تأکید حرمت جنگ در ماههاى حرام مىفرماید: «از دوازده ماه، چهار
ماه حرام است، این آیین ثابت و پابرجا و تغییرناپذیر است، در این چهار ماه
(با شکستن احترام ماهها) به خود ستم روا مدارید» (توبه، آیه 36). مىبینیم
که در اسلام، براى زمان جهاد نیز مقررات وجود دارد. ولى از آنجا که ممکن
بود، تحریم جهاد در این چهار ماه وسیلهاى براى سوء استفاده دشمنان بشود و
آنها را در حمله کردن به مسلمانان جسور کند، خداوند در ادامه اضافه مىکند
که: «با مشرکان بطور دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها متفقاً با
شما مىجنگند».
(و قاتلوا المشرکین کافّةً کما یقاتلونکم کافّة). از آن طرف مشرکان مکه در
نظر داشتند مسلمانان را غافلگیر ساخته و در ماههاى حرام به آنها حملهور
شوند و شاید گمانشان این بود که اگر آنها احترام ماههاى حرام را نادیده
بگیرند، مسلمانان به مقابله برنمىخیزند، آیه 194 سوره بقره نازل شد و به
این پندارها پایان داد و نقشههاى احتمالى آنها را نقش بر آب کرد و دستور
داد اگر آنها در ماههاى حرام دست به اسلحه ببرند مسلمانان در مقابل آنها
بایستند. خداوند مىفرماید: «ماه حرام در برابر ماه حرام است و حرمات قصاص
دارد. هر کس به شما تجاوز کند، به مانند آن بر او تجاوز کنید ولى از خدا
بپرهیزید(و زیاده روى نکنید) و بدانید خدا با پرهیزکاران است» اسلام به هر
کس حق مىدهد که اگر به او تعدى شود، به همان مقدار مقابله کند، تسلیم در
برابر متجاوز، مساوى است با مرگ و مقاومت برابر است با حیات، این است منطق
اسلام.
یکى دیگر از مسائلى که اسلام نسبت به آن هشدار مىدهد این است که مسلمانان
باید احترام مسجدالحرام را نگهدارند و این حرم امن الهى باید همیشه محترم
شمرده شود و لذا «با آنها (مشرکان) نزد مسجد الحرام پیکار نکنید، مگر آنکه
آنها در آنجا با شما بجنگند ولى اگر آنها با شما در آنجا جنگ کردند، آنها
را به قتل برسانید، چنین است جزاى کافران».(سوره بقره، آیه 190).
اسلام دین صلح و دوستى است و کسانى که با روح اسلام و فلسفه آیات جهاد
بیگانه باشند و همچنین دشمنان قسم خورده اسلام در صدد خشن معرفى کردن چهره
اسلاماند. اسلام، حتى در جنگها نیز از پیشنهاد صلح طرف مقابل استقبال کرده
و به مسلمانان اجازه نمىدهد بعد از صلح، مبارزه کنند. «اگر آنها از پیکار
با شما کنارهگیرى کنند و پیشنهاد صلح نمایند، خداوند به شما اجازه تعرّض
نسبت به آنها را نمىدهد» (سوره نساء، آیه 90) و موظفید دستى را که به
منظور صلح بسوى شما دراز شده بفشارید. در آیه 61 سوره انفال نیز خداوند
پیرامون صلح با دشمن سخن مىراند و این مطلب را روشنتر مىسازد. «و اگر
آنها تمایل به صلح نشان دادند تو نیز (دست آنها را عقب نزن) و تمایل نشان
ده». از آنجا که به هنگام امضاى پیمان صلح غالباً افراد، گرفتار تردیدها و
دودلیها مىشوند. خداوند به پیامبر دستور مىدهد در قبول پیشنهاد صلح
تردیدى به خود راه مده و چنانچه شرایط آن، منطقى، عاقلانه و عادلانه باشد،
آنرا بپذیر «و بر خدا توکل کن، زیرا خداوند هم گفتگوهاى شما را مىشنود و
هم از نیات شما آگاه است». ولى با این حال به پیامبر و مسلمانان هشدار
مىدهد که «اگر بخواهند تو را فریب دهند (و صلح را مقدمهاى براى ضربه
غافلگیرانهاى قرار دهند یا هدفشان تأخیر جنگ براى فراهم کردن نیروى بیشتر
باشد، از این موضوع نگرانى به خود راه مده)، زیرا خداوند کفایت کار تو را
مىکند و در همه حال پشتیبان توست». ضمن آماده ساختن مؤمنان براى جهاد، به
تشریح صفات و خصوصیات مجاهدان پرداخته و مقام و پاداش این افراد را بیان
مىکند، و این خود یکى از شیوههاى خداوند براى تشویق و ترغیب مسلمانان به
مسأله جهاد است.
خداوند در آیه 74 سوره نساء مىفرماید: «آنهایى باید در راه خدا پیکار کنند
که آمادهاند زندگى پست جهان ماده را با زندگى ابدى و جاویدان سراى دیگر
مبادله نمایند» یعنى تنها کسانى مىتوانند جزء مجاهدان واقعى باشند که
آماده چنین معاملهاى گردند. سپس در ذیل آیه مىفرماید: «سرنوشت چنین
مجاهدانى کاملاً روشن است. زیرا از دو حال خارج نیست، یا شهید مىشوند و یا
دشمن را درهم مىکوبند و بر او پیروز مىشوند در هر صورت پاداش بزرگى به
آنها خواهیم داد». (و من یقاتل فى سبیل اللّه فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه
أجراً عظیماً) مسلماً چنین سربازانى با چنین روحیهاى، شکست در قاموسشان
راه ندارد و در هر دو صورت خود را پیروز مىبینند، حتى دانشمندان بیگانهاى
که درباره اسلام و پیروزیهاى سریع مسلمین، در زمان پیامبر و بعد از آن،
بحث کردهاند. این منطق را یکى از عوامل مؤثر پیشرفت آنها دانستهاند. در
آیه 74 سوره انفال نیز خداوند روى اهمیت مقام مهاجران و انصارى که با
مجاهدت به پیشبرد اهداف جامعه اسلامى کمک کردهاند. اشاره کرده و از آنها
بدین گونه تقدیر مىکند: «آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا
جهاد نمودند و آنها که پناه دادند و یارى کردند، مؤمنان حقیقى و راستین
هستند و آنها آمرزش و روزى شایستهاى خواهند داشت.»
در آیه 95 سوره نساء خداوند مقایسهاى میان مجاهدان و غیر مجاهدان به عمل
آورده، مىفرماید: «افراد با ایمانى که از شرکت در میدان جهاد خوددارى
مىکنند و بیمارى خاصى که آنها را از شرکت در این میدان مانع شوند، ندارند،
هرگز با مجاهدانى که در راه خدا و اعلاى کلمه حق با مال و جان خود جهاد
مىکنند، یکسان نیستند.» سپس برترى مجاهدان را بار دیگر بصورت صریح و
آشکارتر بیان کرده، مىفرماید: «خداوند، مجاهدانى را که با مال و جان خود
در راهش پیکار مىکنند برخود دارى کنندگان از شرکت در میدان جهاد برترى
عظیمى بخشیده است؛ فضّل اللّه المجاهدین باموالهم و أنفسهم على القاعدین
درجةً».
البته در نقطه مقابل این دسته از مجاهدان، افرادى هستند که جهاد براى آنها
واجب عینى نبوده و یا این که بخاطر بیمارى و ناتوانى و علل دیگر قادر به
شرکت در میدان جهاد نبودهاند، لذا براى اینکه پاداش نیت صالح و اعمال نیک
آنها نادیده گرفته نشود، به آنها نیز وعده نیک داده، و مىفرماید: «به هر
دو دسته، وعده نیک داده است» ولى از آنجا که اهمیت جهاد در منطق اسلام از
این هم بیشتر است بار دیگر به سراغ مجاهدان رفته و تأکید مىکند که «خداوند
مجاهدان را بر قاعدان اجر عظیمى بخشیده است» «و فضّل اللّه المجاهدین على
القاعدین اجراً عظیماً». این اجر عظیم در آیه بعد چنین تفسیر شده است:
«درجات مهمى از طرف خداوند و آمرزش و رحمت او، زیرا خداوند آمرزنده و
مهربان است».
قبل از اسلام، منصب سیراب کردن حاجیان خانه خدا «سقایة الحاج» در ردیف
کلیددارى خانه کعبه و از مهمترین مناصب محسوب مىشد. خداوند در یک مقایسه
دیگر براى برترى جهاد مىفرماید: «آیا سیراب کردن حاجیان خانه خدا و عمران
مسجدالحرام را همانند کار کسى قرار دادید که ایمان به خداو روز قیامت دارد و
در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو هیچ گاه در نزد خدا یکسان نیستند و
خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمىکند.» (توبه، آیه 19). مطابق روایتى که
در بسیارى از معروفترین کتب اهل سنت نقل شده این آیه در مورد حضرت على (ع) و
بیان فضائل او نازل شده است و در عین حال مکمل بحث آیات گذشته است و مقام و
منزلت مجاهدان در راه حق و فضیلت را بیان مىکند.
یکى دیگر از آیاتى که در آن، خداوند مسأله جهاد و مجاهدان را مطرح کرده
است، آیه 4 سوره صف مى باشد. خداوند در این آیه مىفرماید: «خداوند کسانى
را دوست مىدارد که در راه او پیکار مىکنند، گویى بنایى آهنیناند؛ انّ
اللّه یحبّ الّذین یقاتلون فى سبیله صفّاً کانّهم بنیانٌ مرصوص».
مطابق این آیه شریفه نفس پیکار مهم نیست، آنچه مهم است اینکه این پیکار «فى
سبیل اللّه» باشد و آن هم با اتحاد و انسجام کامل چون سدّى فولادى. آیه 20
سوره توبه نیز به بیان مقام و پاداش مجاهدان مىپردازد. کسانى که ایمان
آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا با مال و جان خود، جهاد کردند، اینها در
پیشگاه خداوند مقامى برتر و بزرگتر دارند و اینها به افتخار بزرگى نائل
شدهاند؛ الّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل اللّه باموالهم و انفسهم
اعظم درجةً عند اللّه، اولئک هم الفائزون» خداوند در آیه بعد سه موهبت
بزرگى که در برابر این سه کار (ایمان، هجرت، جهاد) به آنها مىبخشد را بیان
مىکند. پروردگارشان آنها را به رحمت گسترده خود بشارت مىدهد، آنها را از
رضایت و خشنودى خود بهرهمند مىسازد و باغهایى از بهشت در اختیار آنها
مىگذارد که نعمتهایش دائمى و همیشگى است. (توبه، آیه 21) «جاودانه در آن
خواهند ماند، نزد خداوند پاداشهاى عظیمى است» (توبه، آیه 22). اگر «ایمان» و
«جهاد» توأم گردد، هرگونه خیر و برکتى را به همراه خود خواهد داشت.
«اما پیامبر و آنها که با او ایمان آوردند، با اموال و جانهاى خود در راه
خدا جهاد کردند، همه نیکیها براى آنها است و گروه رستگاران همینها
هستند»(توبه، آیه 88). در آیه بعد خداوند به قسمتى از پاداشهاى اخروى این
گروه اشاره کرده و مىفرماید: «خداوند باغهایى از بهشت براى آنان فراهم
ساخته که از زیر درختانش، نهرها جارى است. جاودانه در ان مىمانند و این
پیروزى بزرگى است.» (توبه، آیه 89) خداوند در جاى دیگر این گروه را چنین
توصیف کرده و از آنان قدردانى مىکند: «کسانى که ایمان آوردند و کسانى که
هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و
خداوند آمرزنده و مهربان است.»(بقره، آیه 218).
یکى از مفاهیم و مطالبى که در فرهنگ جهاد بعنوان یک مفهوم کلیدى است،
«شهادت» است. بطور طبیعى در میدان نبرد، مجاهدانى کشته مىشوند. که ما از
آنها به «شهید» تعبیر مىکنیم. شهود و شهادت به معنى حضور و معاینه است،
شهید به معنى شاهد است و جمع آن «شهداء». ناگفته نماند «شهید» به معنى
مقتول در راه خدا در قرآن نیامده است. مگر بنابر بعضى از احادیث.
ولى در اصطلاح و روایات، بسیار تعبیر «شهید» وجود دارد. در قرآن از «شهید»
تعبیر «قتل فى سبیل اللّه» بکار رفته است (قاموس قرآن). در هر حال خداوند
از آن گروه بعنوان گروه ممتاز، یاد کرده است و درباره آنها مىفرماید: «و
کسانى که در راه خدا هجرت کردند، سپس شربت شهادت نوشیدند و یا به مرگ طبیعى
از دنیا رفتند، خداوند به همه آنها، روزى نیکویى مىدهد، چرا که او بهترین
روزى دهندگان است»(حج، آیه 58). خداوند در پاسخ به منافقینى که کشته شدن
در راه خدا را مرگ زودرس مىپنداشتند مىفرماید: «تازه اگر در راه خدا
بمیرید یا کشته شوید (چیزى از دست ندادهاید) زیرا آمرزش و رحمت پروردگار
از تمام اموالى که شما با منافقان با ادامه حیات براى خود جمع آورى مىکنید
بالاتر است». (آل عمران، آیه 157) از اینها گذشته مرگ به معنى فناو نابودى
نیست که از آن وحشت داشته باشید، بلکه دریچهاى است بسوى زندگانى دیگر، در
سطحى بسیار وسیعتر و آمیخته با ابدیت:
«و اگر بمیرید و یا کشته شوید، بسوى خدا باز مىگردید» (آل عمران، آیه
158). در آخر آیه 4 سوره محمد نیز خداوند از شهیدانى که در میدان جهاد، جان
شیرین خود را از دست مىدهند و حقّ بزرگى بر جامعه اسلامى دارند. سخن به
میان آورده و مىفرماید: «کسانى که در راه خدا کشته شدند، خداوند اعمالشان
را هرگز نابود نمىکند؛ والّذین قتلوا فى سبیل اللّه فلن یضلّ اعمالهم» و
خداوند. در آیه بعد به 2 نعمت و موهبت دیگر اشاره کرده و مىفرماید:
«خداوند آنها را هدایت مىکند و وضع حال آنها را اصلاح مىکند؛ سیهدیهم و
یصلح بالهم» (محمد، آیه 5) و موهبت دیگر اینکه: «آنها را در بهشت جاویدانش
که اوصاف آنرا براى آنان بازگو کرده است، وارد مىکند؛ و یدخلهم الجنّة
عرّفهالهم» (محمد، آیه 6).
خداوند، آنقدر مقام مجاهدان شهید را بالا مىداند که با صراحت مسلمانان را
از اطلاق کلمه «میت» بر شهیدان نهى مىفرماید: «هرگز به آنها که در راه خدا
کشته مىشوند و شربت شهادت مىنوشند، مرده مگوئید، بلکه آنها زندگانند،
اما شما درک نمىکنید؛ ولاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه امواتٌ بل احیاءٌ
ولکن لاتشعرون» (بقره، آیه 154). خداوند با صراحت مىفرماید که شما حق
ندارید کسانى که در راه خدا جان مىدهند را مرده بخوانید، آنها زندهاند،
زنده جاویدان و از روزیهاى معنوى در پیشگاه خدا بهره مىگیرند. خداوند در
بیان مقام شامخ و بلند شهیدان، خطاب به پیامبرش (تا دیگران حساب کار خود را
بکنند) مىفرماید: «اى پیامبر، هرگز گمان مبر، آنها که در راه خدا کشته
شدند، مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند؛ و
لا تحسبنّ الّذین قتلوا فى سبیل اللّه امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم
یرزقون» (آل عمران، آیه 169).
منظور از حیات و زندگى در اینجا، همان حیات و زندگى برزخى است که ارواح در
عالم پس از مرگ دارند و این تنها مخصوص شهیدان نیست، ولى از آنجا که شهیدان
به قدرى غرق مواهب حیات معنوى هستند که گویا زندگى سایر برزخیان در مقابل
آنها چیزى نیست، تنها از آنها نام برده شده است، در آیه بعد، خداوند به
گوشهاى از مزایا و برکات فراوان زندگى برزخى شهیدان اشاره کرده و
مىفرماید: «آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به آنها
بخشیده است، خوشحالند؛ فرحین بما اتیهم من فضله» و خوشحالى دیگرشان به خاطر
برادران مجاهد آنها است. همانطور که قرآن مىفرماید: «و به خاطر کسانى که
هنوز به آنها ملحق نشدهاند (مجاهدان و شهیدان آینده) شادمانند (زیرا
مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبینند و مىدانند) که نه ترسى بر آنها
است نه غمى؛ و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوفٌ علیهم
ولا هم یحزنون» (آل عمران، آیه 170). آیه بعد تأکید و توضیح بیشترى است
درباره بشارتهایى که شهیدان، بعد از شهادت دریافت مىکنند. آنها از دو جهت
خوشحال و مسرور مىشوند: نخست از این جهت که نعمتهاى خدا را دریافت
مىدارند، نه تنها نعمتهاى او بلکه فضل او (که همان افزایش و تکرار نعمت
است) نیز شامل حال آنها مىشود، (دیگر آنکه) آنها مىبینند که خدا پاداش
مؤمنان را ضایع نمىکند ؛ یستبشرون بنعمةٍ من اللّه و فضل و انّ اللّه
لایضیع اجر المؤمنین» (آل عمران، آیه 171).
از آنجا که شهادت یک امر اختیارى نیست و معلوم نیست که در جنگ کدام مجاهدان
به شهادت مىرسند. بعد از هر جنگ عدهاى از مسلمانان، از اینکه چرا شهید
نشدهاند ناراحت بودند و منتظر فرصت بودند تا زمینه جهاد بعدى مهیا شود که
در صف نخستین شرکت کنند. خداوند با اشاره به این گروه از مؤمنان که در تأسى
به پیامبر از همه پیشگامتر بودند و بر سر عهد و پیمانش با خدا، یعنى
فداکارى تا آخرین نفس و آخرین قطره خون خود ایستادند، مىفرماید: «در میان
مؤمنان، مردانى هستند که بر سر عهدى که با خداى خود بستند، صادقانه
ایستادهاند، بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت
نوشیدند) و بعضى دیگر در انتظارند تغییر و تبدیلى در پیمان خود ندادند، «من
المؤمنین رجالٌ صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه، فمنهم من قضى نحبه و منهم من
ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً» (احزاب، آیه 23).
آیه چنان مفهوم وسیعى دارد که تمام مؤمنان راستین را در هر عصر و زمان شامل
مىشود، چه آنها که جامه شهادت در راه خدا بر تن پوشیدند و چه آنها که
بدون هیچ گونه تزلزل بر سر عهد و پیمان با خداى خویش ایستادهاند و آماده
جهاد و شهادتند.
همانگونه که مىدانیم شیوه تبلیغى قرآن و پیامبر، شیوه بشارت و انذار است و
پیامبر بشیر است و نذیر در مورد جهاد نیز خداوند از یک طرف به ترغیب و
تشویق مجاهدان پرداخته و از طرف دیگر، متخلفین از جهاد را نیز وعده عذاب
مىدهد. اینگونه نیست که فقط کسانى که مجاهدت نمایند، پاداش مىگیرند، بلکه
آنانکه تخلف ورزند نیز عذاب ببینند، البته همان طور که قبلاً اشاره شده
است، مسلمانان راستین هدف «فى سبیل اللّه» را در نظر مىگیرند و نه از ترس
عذاب و نه وعده بهشت که آنان، حق را یافتهاند و از جهت اطاعت از خدا و
رسول شمشیر مىزنند. در هر حال خداوند درباره متخلفان از جهاد مىفرماید:
«گروهى از اعراب بادیه نشین نزد تو آمدند تا به آنها اجازه داده شود و از
جنگ معاف گردند (و واقعاً معذور بودند) و در مقابل کسانى که به خدا و
پیامبر دروغ گفتند، بدون هیچ عذرى در خانه خود نشستند». خداوند گروه دوم را
شدیداً تهدید کرده، مىگوید: «به زودى به آن دسته از ایشان که کافر شدند،
عذاب دردناکى خواهد رسید» (توبه، آیه 90).
و نیز درباره آنها مىفرماید: «خداوند بر دلهایشان مهر نهاده و به همین دلیل چیزى نمىدانند.» (توبه، آیه 93).
خداوند به گروهى از متخلفین فرصت دوباره مىدهد و مىفرماید: «پس اگر اطاعت
کنید خداوند پاداش نیکى به شما مىدهد و اگر سرپیچى کنید، خداوند شما را
با عذاب دردناکى کیفر مىدهد». (فتح، آیه 16).
بعد از آنکه خداوند متخلفین از جهاد را تهدید به «عذاب الیم» کرد جمعى از
معلولین و بیماران خدمت پیامبر آمدند و کسب تکلیف نمودند: آیه نازل شد و
حکم آنان را چنین بازگو کرد: «بر نابینا و گنگ و بیمار گناهى نیست» (فتح،
آیه 17). و این گروه از شرکت در میدان معاف شدند البته آنها نیز باید به
مقدار توان خود براى تقویت قواى اسلام و پیشبرد اهداف الهى آن بکوشند. گروه
دیگرى که از جهاد معاف هستند، در آیه 91 سوره توبه معرفى شدهاند، کسانى
که ضعیف و ناتوان هستند، همچنین بیماران و آنها که وسیله لازم براى شرکت در
میدان جهاد ندارند، بر آنها نیز ایرادى نیست که در این برنامه واجب اسلامى
شرکت نکنند» البته این در صورتى است که «از هرگونه خیرخواهى مخلصانه
درباره خدا و پیامبرش دریغ ندارند» و گروه بعدى که از جهاد معاف بودند.
فقیرانى بودند که مرکب براى شرکت در جنگ نداشتند و از عشق جهاد اشک
مىریختند «همچنین بر آن گروه ایراد نیست که وقتى نزد تو آمدند که مرکبى
براى شرکت در میدان جهاد در اختیارشان بگذارى گفتى مرکبى در اختیار ندارم
که شما را بر آن سوار کنم، ناچار از نزد تو خارج شدند در حالى که چشمهایشان
اشکبار بود و این اشک بخاطر اندوهى بود که از نداشتن وسیله براى انفاق در
راه خدا سرچشمه مىگرفت.
واقعیتى که براى مسلمانان جنبه حیاتى دارد این است که گرچه جهاد بسیار
پراهمیت است و تخلف از آن ننگ و گناه ولى در مواردى که ضرورتى ایجاد
نمىکند که همه مؤمنان در میدان جنگ شرکت کنند. مخصوصاً در مواقعى که
پیامبر شخصاً در مدینه باقى مانده، همه نباید به جهاد بروند، بلکه لازم است
مسلمانان دو گروه شوند، گروهى فریضه جهاد را بجا آورند و گروهى در مدینه
بمانند و احکام و معارف اسلامى بیاموزند. «شایسته نیست مؤمنان همگى به سوى
میدان جهاد کوچ کنند. چرا از هر گروه، طایفهاى کوچ نمىکنند و (طائفهاى
در مدینه بمانند) تا در دین و معارف و احکام اسلام آگاهى یابند و به هنگامى
که یاران مجاهدشان از میدان بازگشتند احکام و فرمانهاى الهى را به آنها
تعلیم دهند و از مخالفت آن انذارشان دهند.» (توبه، آیه 122)
«اللّهم ارزقنا شهادة فى سبیلک تحت رایة ولیّک»