اخلاق نظامى - جایگاه مکتبى شهادت طلبى
پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ق.ظ
جایگاه مکتبى شهادت طلبى
شهادتطلبى در فرهنگ ائمّه و اهل بیت علیهم السلام جایگاه خاصى دارد. تمثیلات و تشبیهاتى که در خطبهها، نیایشها و سخنان آنان به کار رفته نشان مىدهد که این مقوله در نظر آنان از اهمیّتى ویژه برخوردار است. امامان معصوم علیهم السلام نه تنها هنگام نبرد و در میدان جنگ، بلکه در زمان صلح و در سراسر زندگانى خود از خداوند شهادت مىطلبیدند و آن را با سیاست مىآمیختند. سرآغاز نیایش و پایان بخش نامهها و گفتارشان طلب شهادت بود چنانکه حضرت على علیه السلام در پایان عهدنامه مالک اشتر مىفرماید:
«... وَ انْ یَخْتِمَ لى وَ لَکَ بِالسَّعادَةِ وَ الشَّهادَةِ وَ انَّا الَیْهِ راجِعُونَ»
و از خدا مىخواهم که کار من و تو را به سعادت پایان دهد و شهادت را نصیبمان گرداند.
امام سجاد علیه السلام در نیایش خود مىگوید:
«... حَمْدًا نَسْعَدُ بِهِ فِى السَّعادَةِ مِنْ اوْلِیائِهِ وَ نَصیرُ بِهِ فى نَظْمِ الشُّهَداء بِسُیُوفِ اعْدائِهِ»
[خداوند را مىستاییم] ستایشى که به وسیله آن به همراه نیک بختان روى نیک بختى بینیم و در شمار دوستان او درآییم و به شهداء که با شمشیر دشمنانش به شهادت رسیدهاند بپیوندیم و درجمع آنان درآییم.
حضرت على علیه السلام مىفرماید:
«وَ اللَّهِ لَانَا اشْوَقُ الى لِقائِهِمْ مِنْهُمْ الى دِیارِهِمْ»
به خدا سوگند! که اشتیاق من به [صحنه نبرد و] رویارویى با دشمن بیش از شوقى است که آنان [دشمنان] به سرزمین خود دارند.
و چون ثمره شهادت، پیوستن به لقاء الله است، مجاهد را به تشنه کامى تشبیه کرده که در جست و جوى آب گوارا است:
«الَرَّائِحُ الَى اللَّهِ کَالظَّمانِ یَرِدُ الْماءَ»
آن که [باسرعت و نشاط و جهاد خود] به سوى خدا برود، همچون تشنه کامى است که به سوى آب مىشتابد.
شهادتطلبى
براى مردان خدا محرّکى نیرومند است و سرآغازى است براى حیات نوین که سدّ یأس و ناامیدى
را مىشکند و به انسانهاى وارسته، روح زندگى مىبخشاید حضرت على علیه السلام هنگامى
که خبر شهادت محمد بن ابى بکر، والى مصر را شنید، سخت متأثّر گشت. نامهاى به عبدالله
بن عباس نوشت و در آن روحیّه شهادتطلبى خود را منعکس کرد و فرمود: از خدا مىخواهم که به زودى از یارانى چنین
[بى وفا] آسودهام کند که به خدا سوگند، اگر رویارویى با دشمن و رسیدن به فیض شهادت
را امید نبسته بودم و با این دلخوشى، خود را براى مرگ آماده نمىکردم حتى ماندن یک
روز با اینان را دوست نمىداشتم و یک بار دیدنشان را هم تحمّل نمىکردم.
ادامه دارد ....