استعمار فرانو و سلطه گرى نوین، مبتنى بر ایجاد تغییر در جهانبینى،
فرهنگ، باورها، بینشها، رفتار نگرشهاى سیاسى با هدف تغییر نامرئى و
نامحسوس هویت ملتها، پایه ریزى گردیده است. سست کردن پایه هاى وحدت ملى،
تشدید اختلافات داخلى، بىتفاوت ساختن مردم، از مهمترین محورهاى القایى
استعمار فرانو است. استراتژیستهاى نظام سلطه و طراحان سیاستهاى استعمارى،
با بهره گیرى از تکنولوژىهاى پیشرفته و فناورىهاى مدرن اطلاعاتى و
ارتباطى، در پى تأثیرگذارى بر مبانى اعتقادى و رفتار مذهبى و ملى مردم
هستند.
در دوران استعمار کهن و استعمار نو، امکان تأثیرگذارى مستقیم بر افکار
عمومى کمتر بود. این امکان اکنون با رشد و توسعه فناورى بیشتر پدید آمده
است.(1)
مشخصات استعمار فرانو
رشد و توسعه تکنولوژى در آغاز قرن 21 و هزاره سوم میلادى، فضایى نوین را بر جهان حاکم ساخته است که ویژگىهاى آن عبارتند از:
1. کاهش کنترل حکومتها بر ملتها
در طول تاریخ، تمامى حکومتها و نظامهاى سیاسى مىتوانستند جوامع تحت
حاکمیت خود را متناسب با سلیقه و مصالح خود اداره کنند؛ و براساس خواست
حکومت کنندگان حرکت کنند؛ موضوعاتى را در جامعه اشاعه دهند یا مانع از
ترویج موضوعات دیگر شوند. دولتها از اختیارات لازم برخوردار بودند و
مىتوانستند تصمیم بگیرند که چه اخبار و اطلاعاتى باید در اختیار مردم قرار
گیرد و چه اخبار و اطلاعاتى پخش نشود.
از سوى دیگر، بیگانگان نیز امکان تأثیرگذارى مستقیم بر افکار عمومى ملتها
را نداشتند؛ مگر اینکه کشورى را به اشغال خود درآورده و با در اختیار گرفتن
زمام امور، جوامع تحت اشغال خود را متناسب با خواست خود اداره کنند و برخى
از اخبار و اطلاعات را در جامعه پخش کنند یا مانع پخش برخى اخبار شوند یا
براساس سیاست نئوکلانیستى، مزدوران خود را بر مقدرات ملتى حاکم کنند و آنان
در راستاى اهداف نظامهاى سلطه گر، به افکار عمومى شکل دهند.
در اواخر دوران استعمار کهن و نو مهمترین ابزار تأثیرگذارى رادیو بود.
رادیو نیز نتوانست قرنطینه هاى اطلاعاتى فرهنگى سیاسى حکومتها را بشکند؛
زیرا با ارسال پارازیت، قابل کنترل گردید؛ لیکن در دوران نوین، با اختراع
ماهواره، اینترنت، کامپیوتر و تکنولوژىهاى جدید مخابراتى و توسعه ICTو IT و
شبکه هاى رادیو تلویزیونى، کشورهاى توسعه یافته غرب و صاحبان تکنولوژى
این توانایى را به دست آورند که بدون هیچ مانعى، به طور مستقیم، با دورترین
نقاط جهان، ارتباط برقرار کنند؛ قرنطینه هاى سیاسى و تبلیغاتى حکومتها
را بشکنند و خارج از کنترل دولتها، بر افکار عمومى ملتها، تأثیر مستقیم
بگذارند. این امر تحولاتى ژرف در مناسبات سیاسى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى
جهان پدید آورده است.(2)
2. تبدیل دانش و فناورى به مزیت اصلى
تا سال 1900 و در دوران استعمار کهن، مزیت اصلى، دستیابى به قدرت نیروى
انسانى بود. هر کشورى که از سربازان فراوانتر، نیروى انسانى قوىتر و توان
کار بیشتر برخوردار بود، بر دیگر کشورها برترى داشت. در دوران استعمار نو،
مزیت اصلى قدرت را سرمایه و دستیابى به مواد خام و بازار فروش، به رقابت
شدید میان قدرتهاى استعمارگر و ظهور جنگ جهانى اول و دوم انجامید و سپس
جنگ سرد را پایه ریزى کرد؛ ولى در دوران استعمار فرانو، دستیابى به
اطلاعات، دانایى، دانش فنى، تکنولوژى و صنعت، مزیت اصلى دستیابى به قدرت
است. هر ملتى که از علم، دانش فنى، تکنولوژى و صنعت، بهره بیشترى داشته
باشد از دیگران قوىتر مىگردد و مىتواند برترى خود را بر دیگران دیکته
کند.(3)
3. افکارسازى و حکومت بر اذهان
با افزایش سرعت انتقال اطلاعات و گسترش فناورى ارتباطات و اطلاعات و با
ظهور ماهواره، اینترنت و کامپیوتر و امکان ارسال مستقیم پیام و ارتباط با
مخاطبان که به شکسته شدن قرنطینه هاى سیاسى، تبلیغاتى، فرهنگى و اطلاعاتى
حکومتهاى بومى انجامید، ذهنیت سازى و تأثیرگذارى بر افکار عمومى و جنگ
روانى، تبلیغاتى و فرهنگى، اهمیت بسیار یافته است که به هیچ روى، قابل قیاس
با گذشته نیست.
جنگ روانى، تبلیغاتى و فرهنگى در مقایسه با جنگ نظامى و اقتصادى، از هزینه
کمتر و تأثیر بیشترى برخوردار است. توسعه تکنولوژى و رشد فناورى شرایطى را
بر جهان حاکم ساخته که جهانىسازى اقتصاد، استحاله سیاسى، فرهنگى، همراه با
جنگ روانى و تبلیغاتى، محور اصلى استراتژى استعمارگران فرانو است.
جنگ روانى - تبلیغاتى به معناى تلاش هدفمند و برنامه ریزى شده براى تخریب
یا تضعیف روحیه و قدرت مقاومت یک ملت است و هدف آن تحمیل اراده وتأثیرگذارى
بر افکار، عقاید، عواطف، مواضع و رفتار ملتهاست.
جذب افراد یا تبدیل آنان به ستون پنجم، از طریق ایجاد روحیه یأس و نومیدى،
مخدوش ساختن اعتماد، ایجاد اختلاف و انشقاق، سست کردن انسجام درونى، از بین
بردن وحدت فرماندهى در نیروها ایجاد گسست میان نظام حکومتى و مردم، ترور
شخصیت رهبران با دروغ پراکنى، شایعه سازى، اشاعه اطلاعات نادرست و..
تأثیرگذارى مستقیم بر ملتها را به اجرا درمىآورد.(4)
4. جهانىسازى قوانین و مقررات
ویژگى دیگر دوران نوین در استعمار فرانو عبارت است از تعیین قوانین و
مقررات بین المللى و تدوین خط مشىهاى اجرایى و سیاستهاى کلان حاکم بر
مناسبات جهانى و روابط بین المللى، از سوى کشورهاى توسعه یافته غرب و
اجراى آن سیاستها از طریق سازمانهاى بین المللى و مجامع جهانى، ایجاد
کنوانسیونهاى مختلف و رسمیت بخشیدن به آنها و ملزم ساختن کشورهاى ضعیف به
اجراى مفاد کنوانسیونها و پروتکلهاى الحاقى، از یک سوى و نفوذ در
سازمانهاى بین المللى و دراختیار گرفتن رهبرى آنها، از سوى دیگر، از
محورهاى مهم استراتژى استعمار فرانو است که در دوران جدید، به اجرا
درمىآید.(5)
5. جهانىسازى اقتصاد
در استعمار فرانو، همگرایى جهانى در مناسبات اقتصادى و جهانىسازى اقتصاد و
تجارت، محور اصلى تحرکات و اقدامات اقتصادى در شرایط کنونى جهان است؛ زیرا
جهانىسازى اقتصاد و ایجاد همگرایى اقتصادى در مناسبات بین المللى، بر
توزیع جهانى قدرت به نفع کشورهاى پیشرفته و تحکیم رهبرى آنها بر اقتصاد
جهانى، تأثیر اساسى خواهد داشت.
از آنجا که سررشته بازهاى پولى و مالى و رهبرى سازمانهاى بازرگانى و
تشکلهاى تسهیل کننده دانش و فناورى و اقتصاد، همراه با اختیار قانون سازى
در نظام اقتصاد جهانى، در اختیار کشورهاى ثروتمند غربى است، منبع درآمد و
معیشت ملتهاى جهان سوم، با بین المللى شدن اقتصاد و یکپارچگى تجارى و
صنعتى، در دست کشورهاى سلطه گر قرار خواهد گرفت. این فرآیند به تضعیف
اقتصادهاى ملى و افزایش وابستگى خواهد انجامید.(6)
6. یکسانسازى فرهنگى
تضعیف و تخریب فرهنگ ملتها و حاکمیت بخشیدن به فرهنگ غربى و وارداتى، امرى زیربنایى و حیاتى براى غرب است؛ زیرا:
الف. یکسان سازى فرهنگى سبب سست شدن قدرت مقاومت ملتها خواهد شد؛
ب. یکسان سازى فرهنگى بقا و دوام جهانىسازى را به همراه دارد؛
ج. با یکسان سازى فرهنگى تبدیل کشورها به بازار فروش محصولات غربى تسریع مىشود؛
د. با یکسان سازى فرهنگى جهت دادن به افکار عمومى جهانیان، تسهیل مىگردد؛
ه . یکسان سازى فرهنگى زمینه ساز تسلط سیاسى، امنیتى است؛
و. با یکسان سازى فرهنگى، موانع حاکمیت نظام تک قطبى از میان مىرود؛
ز. با یکسان سازى فرهنگى قوانین نظام سلطه حالت فرا مرزى مىیابد.
ح. یکسان سازى فرهنگى بقاى سلطه گرى و سلطه پذیرى را تضمین مىکند.
غرب که طراح اصلى دوره سوم استعمار و مبتکر نظم نوین جهانى است، براى
دستیابى به اهداف خویش، بیشترین سرمایه گذارى را در بخش تهاجم فرهنگى و
جنگ نرم براى جهانى جهانىسازى فرهنگى و هویتى انجام مىدهد. نوک پیکان نیز
در مرحله نخست، به سوى جهان اسلام و سپس چین، روسیه و هندوستان است.
کاهش و حذف تدریجى قدرت تأثیرگذارى رسانههاى ملى، با هدف ارتقاى توان
تأثیرگذارى و جایگزین شدن رسانه هاى ماهوارهاى، از طریق دگرگون سازى
سلیقه مخاطبان در سراسر جهان، منزوى کردن فرهنگهاى بومى و خرده فرهنگها،
تخریب و حذف اندیشه هاى استقلال طلبانه و فرهنگهاى غنى و متعالى، گسترش
مبانى فرهنگ غربى، محاصره اطلاعاتى و سیاسى مخاطب و بمبارانهاى مستمر
خبرى در فرد، خانواده و اجتماع، با به کارگیرى انواع شیوه هاى روانشناسى
فردى و اجتماعى، در دستور کار نظام تبلیغاتى و رسانه اى استعمار فرانو
قرار دارد.(7)
7. حاکمیت بر سازمانها و قوانین بین المللى
سازمانهاى بین المللى و قوانین جهانى در پیشبرد اهداف استعمارگران فرانو
از اهمیت بسیار برخوردار است. جهانى شدن و جهانىسازى نیازمند نظم، ثبات و
امنیت است. نهادهاى بین المللى به ابزارهاى مهم براى ایجاد نظم جهانى، در
خدمت منافع رهبران هشت کشور صنعتى قرار دارند.
به عبارت دیگر، در نظامهاى طراحى شده از سوى سیاستگذاران استعمار فرانو،
سازمانهاى بین المللى مجرى خطمشىهاى قدرتهاى مسلط جهانى هستند تا از
این طریق، استراتژى جهانىسازى اقتصادى، فرهنگى و هویتى تحقق یابد و
حکومتهاى حاکم بر کشورهاى توسعه نیافته یا در حال توسعه، در چهارچوب
قوانین بین المللى و نهادهاى جهانى قرار گیرند. در استعمار فرانو، به
تدریج، از قدرت و توان حکومتها و دولتها کاسته مىشود و بر حوزه اختیارات
سازمانهاى جهانى افزوده مىگردد. تصمیم گیرى حکومتها، محدود مىشود و
نظارت مجامع جهانى بر عملکرد دولتها افزایش مىیابد.(8)
منابع:
1) استعمار فرانو: 80-79.
2) استعمار فرانو: 80- 82.
3) استعمار فرانو: 82.
4) استعمار فرانو: 83-82.
5) استعمار فرانو: 84.
6) استعمار فرانو: 86-85.
7) استعمار فرانو: 86- 88.
8 ) استعمار فرانو: 89-88.